PDF نسخه کامل مجله
يکشنبه ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 28 2024
کد خبر: ۸۴۴۱۸
تاریخ انتشار: ۰۶ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۷
مرور خاطرات با هیتسفلد 75 ساله
یک هفته ای هست که اوتمار هیتسفلد 75 ساله شده است. مربی قدیمی و کهنه کار بایرن مونیخ، به همین مناسبت در خصوص قهرمانی تیمش در لیگ قهرمانان سال 2001، شکست دراماتیک در فینال 2 سال قبلش، عزم راسخ اشتفان افنبرگ که از چشمانش پیدا بود، پدیده ای به نام توماس مولر و گلزنی هری کین صحبت کرده است.
اوتمار: برای موفقیت، بازیکنی با

*در 75 سالگی به چه فکر می کنید؟ این عدد برایتان چه مفهومی دارد؟

هیتسفلد: همیشه تولدهای خود را به یک شکل جشن می گیرم، همراه خانواده ام. اصولا آدمی نیستم که به پشت سرم نگاه کنم. باید در زمان حال، زندگی کنید. الان مهم است. برای من اهمیت دارد که از آنچه در زندگی دارم راضی و خوشحال باشم. همه چیز خوب است و من قدردان این شرایط هستم.

*وقتی به سال های مهم زندگی تان نگاهی می اندازید: در 25 سالگی برای بازل بازی می کردید، تازه از بازی های المپیک بازگشته بودید، جایی که توجهات را به خود جلب کردید. از آن زمان بگویید؟

یادم هست که چطور به عنوان یک بازیکن آماتور برای بازل درخواست فرستادم. به مربی تیم زنگ زدم. در آن زمان، مربی تیم را می توانستید به راحتی از طریق تلفن پیدا کنید. خودم را معرفی کردم و پرسیدم که آیا می توانم در تیم وی حضور پیدا کنم. او گفت که من باید بروم و زیر نظر وی در تمرین روز بعد حضور پیدا کنم. هیچ اعتراض یا هیاهویی وجود نداشت. او بلافاصله قصد داشت که قراردادی را با من امضا کند ولی من می خواستم برادرم که وکیل است، قرارداد را ببیند و همه چیز را بررسی کند. در مجموع دوران خوب و بی دغدغه ای بود. پس از تکمیل درس هایم، کاملا روی فوتبال متمرکز شدم.

*در 50 سالگی، مربی بایرن بودید. چند ماه بعد فینال لیگ قهرمانان اروپا در سال 1999 از راه رسید ، بی رحمانه ترین شکست تاریخ زندگی تان. اولی هوینس هنوز هم به شکلی مبالغه آمیز در خصوص آن روزها می گوید که قدرت کافی برای نگاه به آینده را داشته اید ...

برای من هم خیلی سخت بود. اما باید خودتان را پیدا کنید ، موقعیت ایده آل را به چنگ آورید و بلافاصله آن را تحلیل کنید. بعد از آن چه اتفاقی می افتد؟ همه سرشکسته شده بودند ولی به عنوان مربی وظیفه شما این است که معیارهای جدیدی را مهیا کنید. گفتم: "باید خط مشی تیم را تعیین کنم. باید در کنار هم باشیم." سرزنش ها، به خصوص از جانب افکار عمومی، هیچ جا رهایمان نخواهند کرد.

*همین موضوع، قهرمانی شما در 2 سال بعد را پایه ریزی کرد؟

من که متقاعد شده ام. مهم بود که بلافاصله هدفی برای خود تعریف کنیم. موقعیت خطرناکی بود که یکی از نفرات تیم در مصاحبه ای، حرف نادرستی بزند اما می دانستم که می توانیم از آن شکست ناخوشایند و کشنده عبور کنیم و بعد شانس دستیابی به اهداف بزرگی را خواهیم داشت. آن تیم استثنایی بود.

*یک بار اعتراف کرده بودید که اغلب در دوران مربیگری می ترسیدید. ترس از اینکه موفقیت ها به واقعیت تبدیل نشوند. ترس از اینکه از چرخه مربیگری کنار گذاشته شوید. ترس هم می تواند یک عامل انگیزشی باشد؟

همیشه باید تا حد امکان، نکات منفی را از ذهن خود پاک کنید اما ترس هم تا اندازه ای خوب است. مانع از غرور می شود ولی نمی توانید دلواپس شوید. تفاوتی بین این دو مورد وجود دارد ، چرا که بعد از آن در طولانی مدت، زمین را به خاطر تردیدهایتان ترک خواهید کرد. نمی توانید و نباید خودتان را از پا درآورید.

*هیچ وقت کار را برای خودتان ساده نگرفتید. سه ساعت برای صحبت با تیم وقت می گذاشتید. همه چیز را روی برگه کاغذ می نوشتید... یک نوع آماده سازی بسیار وسواسی که همه چیز کامل باشد.

این نوع زندگی من بود. هرگز نمی خواستم در موقعیتی باشم که اگر شکست خوردم، خودم را سرزنش کنم. اگر آماده می بودم هیچ چیز متعجبم نمی ساخت. پس باید یک تصور کلی می داشتم، به ویژه اینکه ممکن بود خطر هیجانی شدن در موقعیت های پر استرس هم وجود داشته باشد. به عنوان یک مربی، به عنوان سرمشق، باید همیشه ساکت و آرام می بودم. صحبت ها در جلسات، همه بی پرده بودند ، چرا که می خواستم به چشمان بازیکنان نگاه کنم. می خواستم واکنش آنها را ببینم. اینکه آیا می توانستم تک تک بازیکنان را زیر نظر بگیرم و اینکه آنها تمرکز بالایی روی کار خود دارند یا نه. اینها افراد حرفه ای هستند که پیش از مسابقه در تونل ورود به زمین حضور دارند ولی به عنوان یک مربی باید بتوانید به آنها نفوذ کنید.

*چشمان اشتفان افنبرگ، لوتار ماتئوس یا اولیور کان، خاص بودند؟ چه چیزی در چشمان شان نهفته بود؟

عزم راسخ. باید چنین افرادی را به همراه داشته باشید و به آنها بفهمانید که سرمشق هستند و باید مسئولیت بپذیرند، حتی وقتی که اوضاع خوب پیش نمی رود. کار کردن با چنین نفراتی قدرت بسیاری به شما خواهد داد. صبح زود نمی دانید که چه چیزهایی در روزنامه ها منتشر خواهد شد اما به چنین بازیکنانی احتیاج خواهید داشت. خیلی خوشایند نیست که به عنوان مربی بایرن خودتان را به اثبات برسانید. بدون چنین بازیکنانی نمی توانید در بازی های بزرگ پیروز شوید. زمانی در اولدترافورد مقابل منچستریونایتد، دیوید بکهام می خواست با اشتفان افنبرگ پس از خطای اشتفان روی خودش، دست بدهد اما او نپذیرفت: "چه می خواهی؟ ما در زمین مسابقه رفیق هم نیستیم! فوتبال همین است، اگر می خواهی پیروز شوی. بعد از بازی می توانیم با هم دست بدهیم."

*بعد از آن دچار افسردگی شدید و تا مدتی با آن آشکارا کنار آمدید و همین موضوع شما را به نمادی برای افراد افسرده تبدیل کرد. نکته اینگونه کنار آمدن با موضوع چه بود؟

اینکه در موردش حرف بزنید. این مهمترین مسئله است که به خودتان نگویید می توانم به تنهایی انجامش دهم، اینکه می توانم آن را پشت سر بگذارم. باید خودتان را ترغیب کنید که با آغوش باز دیگران را بپذیرید و کمک بخواهید.

*نظرتان در خصوص بایرن این روزها چیست؟

برای سال 2024 باید بیشتر ذهنیت بایرن واقعی را در زمین مسابقه به نمایش بگذارند. تیم از کیفیت بالایی برخوردار است و اگر همه پرانرژی و چابک باشند، هر چیزی ممکن است. واکنش ها پس از شکست در جام حذفی مقابل ساربروکن و باخت 5-1 مقابل اینتراخت همان چیزهایی بود که نشان می دهد در بایرن باید چگونه بود. در این باشگاه هرگر نمی توانید دست از تلاش بردارید. حتی یک روز، حتی یک بازی.

*کدام بازیکن بیش از همه شما را تحت تاثیر قرار داده است؟

اساسا باید یک فهرست اعلام کنم. این مهم است که گلزنی مثل هری کین داشته باشیم. او ذهنیت بالایی دارد. از نظر من یوشوا کیمیچ رهبری است که در سال 2024 دوباره خودش را نشان خواهد داد. توماس مولر هم پدیده ای است که شعار بایرن را همیشه با خود زمزمه می کند. یک شخصیت فوق العاده، یک اسطوره.

*اگر الان بازیکنی به صورت بازیکن دیگری سیلی بزند، مثل آنچه بیسنته لیزارازو مقابل لوتار ماتئوس انجام داد، چه پیش خواهد آمد؟

همان موقع هم این یک زمین لرزه بود ]لبخند[. بلافاصله هر دو را به رختکن فراخواندم، توضیح خواستم و گفتم عذرخواهی کنند. کل موضوع همین بود. باید شفاف باشید و راه حل های روشنی را به سرعت پیدا کنید. وقتی اولیور کان از حضور در جشن کریسمس به عنوان کاپیتان طفره رفت، فکر می کردم که چه کاری باید انجام دهیم. اگر بهترین دروازه بان جهان را روی نیمکت می نشاندم، خودم را از خدمتش محروم می ساختم. پس، جریمه اش کردم. بازیکنان باید بدانند که حتی بهترین ها هم جریمه می شوند.

*هواداران هرگز اشک هایتان را در سال 2008 در آلیانتس آرنا وقتی در حال خداحافظی بودید، فراموش نمی کنند. بایرن برای شما چه مفهومی دارد؟

آن پایان یک عصر برای من بود. بایرن دستاوردهای باورنکردنی برای من داشت. خیلی خوشحالم که دو بار توانستم در اینجا مربیگری کنم و از این بابت به خود می بالم. همیشه برایم مهم بود که شما را به عنوان یک شخص حقیقی هم به خاطر بیاورند. نباید همیشه فردی سختگیر به شمار بیایید. می خواستم بازیکنان، مسئولان و هواداران به درک خوبی از من برسند. احترام دوجانبه یک موضوع اساسی است و همیشه باید برای آن تلاش کنید.

*سید محمد طاهر شاهین

نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها