PDF نسخه کامل مجله
دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - May 06 2024
کد خبر: ۳۰۳۳۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۲
ورزش مال مردم است

المپیک تمام نمیشود

المپیک سیویکم، فردا (یکشنبه) به پایان میرسد، اما برای کشورهایی که در ورزش دنیا مطرح هستند و ما آنها را «صاحب ورزش» میدانیم، «المپیک»، هرگز تمام نمیشود و هر لحظه و هر روز آنها «المپیکی» است، این طور کشورها، از همان فردای پس از پایان هر دوره المپیک، به فکر المپیک بعدی هستند و با برنامه، حواس جمع، دقت و تمرکز، چرخهای ورزش خود را به سوی دوره بعدی به حرکت در میآورند. برای اینگونه کشورها، استراحت و اتلاف وقت و برنامه باری به هر جهت و غوطه خوردن در حاشیهها و به ساز حاشیهسازان رقصیدن و... بسیار مضحک و بیمعنی است. هر کشوری که میخواهد در ورزش دنیا حرفی برای گفتن «داشته باشد»، استعدادهای بالقوه خود را به فعلیت درآورد و به شعارهای خود عمل کند، باید به همینگونه و روش رفتار نماید و چنین دیدگاهی را بر کار و بار ورزش خود به ویژه در حوزه مدیریتی حاکم کند. این روش و دیدگاه نیز باید روزی در ورزش ما حاکم شود و رفتار و کردار و مناسبات و برنامهریزی و مدیریت و مسابقات و تمرینات و... همه و همه چیز آن «المپیکی» باشد، با این بساط و دیدگاه و فرهنگی که بر ورزش ما سالهاست حاکم است، باید هم دل به روزمرگیها بسپاریم و به حداقلها قناعت نمائیم و برای کسب موفقیت و چند مدال دلخوش به اما و اگر و شانس و قرعه و بازی ابر و باد و مه و خورشید و فلک باشیم. این ماجرا سالهای سال است در ورزش ما تکرار میشود و به همین دلیل ورزش ایران کم و بیش در یک نقطه و جایگاه قرار دارد و حرکتی ملموس و جهشی آنچنان که انتظار داریم و توقع میرود، در آن رخ نمیدهد.ما اگر آنچنان که میگوئیم و ادعا داریم، قصد ساختن و حرکت دادن ورزش در مسیر پیشرفت را داریم، باید در نوع نگرش و دیدگاه خود نسبت به ورزش و نحوه مدیریت و اداره آن تجدیدنظری اساسی صورت دهیم و از حالت و نگاه فعلی که بر «روزمرگی» استوار است به سمت «المپیکی» حرکت نمائیم، (به قول نظیری نیشابوری:)

سبزه عیش ز بوم و بر هجران مطلب

نیشکر حاصل مصر است ز کنعان مطلب

تضاد حرف با عمل

تا زمانی که حرفمان چیزی است و گام در راه و عملی مغایر و حتی متضاد با آن میگذاریم، از ورزش بیش از این نباید و نمیتوان انتظار داشت. ورزش ایران در حال حاضر در چند رشته تقریبا - آن هم تقریبا! - دارد، درست کار میکند، آیندهنگر است، بر اساس آن برنامهریزی و تدبیر دارد، باقی رشتهها بیتعارف و رودربایستی کم و بیش «مرخص» هستند و در حاشیه و روزمرگی و بحثهای انحرافی و تحلیلهای آبکی و مناسبات ناسالم و بدهبستانهای کاسبکارانه و باجدهی و باجگیری و سوءاستفاده و... الخ، غرق هستند. رفتار و گفتمان غالب و اتفاقات و مناسبات رایج در آنها، نه تنها، هیچ شباهتی به دیدگاه و روش سطح بالا و المپیکی ندارد، که سخت از عقبماندگی مفرط - با وجود ژستها و حرفها و شعارها و پولهایی که در آن ردوبدل میشود و... - حکایت میکند.

بدون تردید یکی از رشتههایی که گریبانش سخت گرفتار این وضع و شرایط است، رشته جذاب و زیبا و پرطرفدار فوتبال است، فوتبالی که گرفتار نگاه و روشهای علمی و ضدالمپیکی است، به همین دلیل هم، سهم و جایگاهی در «المپیک» ندارد و سالهای سال هم هست که ندارد!

همانطور که بارها هم نوشته و گفتهایم و به مصداق

آن که در راه طلب خسته نگردد هرگز

پای پرآبله بادیه پیمای من است

تا بتوانیم و قلم در دست ما باشد، خواهیم نوشت، دلیل اصلی گرفتار آمدن و مهمتر از آن، تداوم این گرفتاری را هم بیتردید «مدیریت» فوتبالی و نگاه و دیدگاه و روشهای حاکم مدیریتی بر این رشته است، مدیریتی که به هر دلیل طی سالهای اخیر، نخواسته - و چون نخواسته نتوانسته - گریبان این رشته را از چنگال زیادهخواهان و باندهای منفعتجو و... برهاند و سهل است خیلی جاها با آن همنوایی کرده، از آنها خط و ربط گرفته و در نهایت طوری عمل کرده که آنها خواسته و منافع ایشان - و نه فوتبال - ایجاب میکرده است. این رشتهها - مثل فوتبال - از حضور در المپیک عاجز و محروم هستند، به دور خودشان میچرخند و عمر و سرمایه و انرژی را هدر میدهند، به روزمرگی و صد درد بیدرمان گرفتار آمدهاند، چون بر کار و بار آنها مدیریتی متعهد، مسئول و با انگیزه و شجاع مسلط نبوده است. این رشتهها - مثل فوتبال - جلو نرفته و پیشرفت نکرده، و حتی عقب هم رفته و از هر حیث - فرهنگ و فن - عقبمانده هستند، چون ارادهای راسخ و عزمی انقلابی و ملی برای نجات آنها از مهلکهای که بدان گرفتار آمده وجود نداشته است. چون غالب مدیران آن، دنبال صندلی مدیریت دویده، و با هزار ترفند و تبانی و لابیگری و.... «مدیر» شدهاند، تا فقط و فقط «مدیر» شوند و از جایگاه مدیریتی و مواهب آن استفاده ببرند و حداقل سابقه مدیریت بر فوتبال یا فلان رشته را در پرونده خود ثبت کنند و به هنگام نیاز شخصی آن را به رخ این و آن بکشانند. از این دیدگاه و روش مدیریتی چگونه میتوان انتظار پیشرفت و المپیکی عمل کردن و المپیکی شدن و مدال المپیکی گرفتن، داشت؟!

رمز موفقیت رشتههای موفق

این است که عرض میکنیم ورزش ایران فعلا و مثل همه سالهای گذشته، میتواند و باید به چند رشته و چند فدراسیون - مثل کشتی، وزنهبرداری، تکواندو و والیبال - دلخوش دارد و از آنها توقع داشته باشد اولا در میادین بزرگ جهان و صحنههای مهم ورزش دنیا، مثل المپیک حضور داشته باشند، ثانیا ضمن حضور، با نمایش قابل قبول و یا فراتر از آن کسب چند مدال، ما را و علاقهمندان ورزش را دلخوش دارند که: بعله! ما هم ورزش داریم.

بالاتر نوشتیم، اینگونه رشته‌‌ها، موفق هستند، چون مسئولان و مدیران آن، کار و مسئولیت خود را جدی گرفتهاند و روش و نگاه و برنامههایشان کم و بیش حساب شده و «المپیکی» است. آن رشتهها - مثل فوتبال - موفق نیستند، چون اصلا رشد و پیشرفت این رشتهها، مدنظر مسئولان و مدیران آنها نیست، «هیاهویی»، به اسم و بهانه آن رشته برپا شده، تا عدهای از قبل آن و شلوغی و حواشی و هرکی به هرکی حاکم بر آن، نام و نان خود را تضمین نمایند. ما البته ناامید نیستیم، اما به صراحت و برای چندمین بار عرض میکنیم، ورزش ما در رشتههای مختلف و بیش از آن چند رشته موفق ذکر شده، قادر است، در میادین بزرگی چون المپیک، حضور درخشان داشته باشد، افتخار آفرینی کند و... به شرط آن که نگرش و روشهای حاکم و رایج در ورزش تغییر اساسی کند و از همین فردای پس از المپیک، هرکس که کاری از دستش ساخته و در این ورزش میتواند منشأ اثر باشد (از مدیر و مسئول و مربی گرفته تا ورزشکار و تماشاگر و رسانه و...) با نگاه به المپیک بعدی، سر کار خود حاضر شود و... منافع ملی ورزش را قربانی منافع شخصی، و راحت طلبی و عافیتجویی نکند. یادمان هم نرود اگر برای ورزش ایران و مدیران و مسئولان و اجزاء و عناصر آن، المپیک، رویدادی است که هر چهار سال یک بار به مدت دو هفته در گوشهای از این جهان پهناور خاکی برگزار میشود که ما هم مثل همه کشورهای دنیا در آن شرکت میکنیم، برای کشورهای صاحب ورزش، المپیک، یعنی حرکتی مستمر و بدون وقفه ورزش که هر چهار سال یک بار به مناسبت آن، جشنی برگزار میشود و نتایج عملی برنامهها و میزان کارآیی تدابیر و... ارزیابی میشود!

قدرت عظیم نهفته در انسان

مرحوم دکتر شریعتی، در یکی از سخنرانیهایش (اگر اشتباه نکنم «انسان»)، ظاهرا از قول فیلسوف فرانسوی که از سردمداران مکتب اصالت وجود (اگزیستانسیالیسم) است، یعنی ژانپلسارتر، میگوید: «اگر فردی معلول، قهرمان المپیک نشود، علت آن نه معلول بودن او، بلکه ضعف اراده اوست!» (نقل به مضمون) سخنی که راستش برای من مخاطب و خواننده معمولی و کم سن و سال خیلی زیاد - و نه کمی!- غیر قابل هضم بود اما وقتی در المپیک ریو 2016، اسکار فیگوئرا وزنهبردار دسته 62 کیلوگرم کلمبیایی با یک دست معلول در صحنه حاضر شد و نایب قهرمان شد و مدال نقره المپیک را به گردن آویخت، بعد از سی و خردهای سال که برای اولین بار آن مطلب را دیدم و آن سخن را شنیدم، تازه فهمیدم جریان از چه قرار است و آن حرف و سخن چه معنای عمیق و مفهوم عینیای داشته است. آن دو متفکر قصدشان از پیشکشیدن آن سخن و آن مثال، نشان دادن قدرت عظیم نهفته در وجود موجودی به نام «انسان» بود. قدرتی در همه ابعاد که متاسفانه درصد زیادی از آن تا آخر عمر اکثر قریب به اتفاق انسانها مغفول میماند و تنها بخش کمی از آن مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از کارکردهای ورزش و هنر و کسانی که در این عرصه و حوزه کار میکنند و مسئولیتی که برعهده دارند، کشف و پرورش استعدادهایی است که در بعد ورزشی و جسمانی دارای قابلیتهای بالقوه هستند. تفاوت سطوح مدیریتی و برنامهریزی در کشورهای مختلف دنیا را از همین جا میتوان یافت. کشورهایی در ورزش دنیا موفق هستند و جوانان مستعد خود را کشف و آنان را تا حد «اعجوبه»های ورزش دنیا مطرح و «فلپس»، «بولت»، «کارل لوئیز» و حبسی اوونس، بوبکا، «کارلین» و «یوردانف»، «کومانچی»، «محمدعلی»، «په له» و «بکن بوئر» و... را به جهان ورزش معرفی میکنند، که دلسوزی و همت و اراده بیشتر و قویتر برای کشف استعدادها و به فعلیت در آوردن قدرت نهان و نهفته آنان را دارند. کشورهایی هستند که در عمل قدر سرمایههای انسانی و استعدادهای سرشار جوانان خود را میدانند و با بیخیالی و شعار دادن صرف و خودپسندی و باندبازی و... آن را تباه و آن تواناییهای بالقوه را نفله نمیکنند و هدر نمیدهند.

مدیر یا مربی؟!

یکی از دوستان که از علاقهمندان فوتبال است و به شدت اتفاقات و نتایج داخلی و خارجی آن را دنبال میکند، میگفت تعطیلی لیگ، فرصت مناسبی است برای تیمهایی مثل استقلال که شروع خوبی در لیگ نداشتند و با نتایج ضعیف هواداران خود را ناراحت و نگران کرده بودند و... از قول آقای افتخاری، سرپرست تازه منصوب شده استقلال هم شنیدیم که قصد ترمیم و تقویت کادر فنی این تیم را دارد و احتمالا یک مربی خارجی را برای همکاری و مشورت دادن به منصوریان فرا بخوانند و...

ما به آن دوستمان گفتیم، هفته پیش هم در همین صفحه نوشتیم که مشکل تیم استقلال در وهله اول «فنی» نیست که با بردن و آوردن و تغییر دادن مربیان و کادر فنی آن، حل شود. مشکل استقلال مدیریتی است. بهتر بگوئیم مشکلات استقلال را نه کادر فنی، بلکه «مدیریت» تیم میتواند حل کند. اگر ده، دوازده سال پیش استقلال با مدیریت آقای قریب دوران جدید و کمنظیری را در حیات 70 ساله خود، آغاز کرد و اثرات آن تا همین فصل پیش هم ادامه داشت، امروز هم فقط یک مدیر، میتواند با اعمال اصول مدیریتی و بروز داشتههای ذاتی و تجربی خود، وضعیت این تیم گرفتار مسائل حاشیهای و رسوخ تفکرات زیادهخواهانه و باندی را نجات بخشد، سر خودمان را کلاه نگذاریم، مدیران فرافکنی نکنند، بعضی قلمها و زبانها طبق معمول با تحلیلهای غلط خود، آدرس غلط ندهند.

تجربه پرسپولیس

اولین گام برای درمان درد، شناخت درد و ریشههای آن است. آن چه که مسلم است، مشکل استقلال در وهله اول «فنی» نیست که مربوط به مربیان و کادر فنی باشد، مشکل استقلال فراتر و مفصلتر از مسائل فنی نیست، و همانطور که بالاتر گفته شد، تنها یک مدیر تمام عیار که از همه حیث، شخصیتی، تجربی، فکری و اجرایی و... «مدیر» باشد و از سوی مقامات ارشد که او را نصب کرده، اجازه اعمال مدیریت به او داده شده باشد و از وی به وقت لزوم حمایت شود و... میتواند با مشکلاتی که این تیم پرطرفدار را دارد به قهقهرا و به سوی بحران میکشاند، سرشاخ شود و بر آنها فائق آید. تجربه اخیر مدیریتی پرسپولیس، نمونه و مثال خوبی برای سخن ماست. دو، سه سال پیش هم مینوشتیم، مشکل پرسپولیس در وهله اول فنی نیست و کنار گذاشتن ژوزه و آوردن دایی و بردن دایی و آوردن درخشان و عزل درخشان و نصب برانکو و... به تنهایی چاره درد نیست، بلکه سایه یک مدیریت قوی باید بر سر پرسپولیس باشد تا سایر اجزاء و عناصر آن بتوانند به درستی و با اعتماد به نفس به وظایف خود عمل و تیم را زنده کنند و به سوی هدف به حرکت درآورند.

... و دیدیم که وقتی این اتفاق و کاروبار مدیریتی این تیم ولو با نصب یک سرپرست که اختیارات یک مدیر راداشت، سامان گرفت، مشکلات فنی پرسپولیس هم خیلی زود حل شد و این تیم پرطرفدار که در آغاز فصل گذشته در شرایطی نگرانکننده در انتهای جدول قرار داشت، در آخرین روز تنها به خاطر حداقل تفاضل کمتر (یک گل)، از قهرمانی دور شد و نایب قهرمان لیگ شد. بنابراین تجربه، خیلی واضح است که اگر واقعا قرار است، استقلال از بحران خارج شود، فکری باید به حال مدیریت این تیم کرد وگرنه برخلاف نظر آن دوست عزیز، یک عمر هم برای حل مشکلات استقلال کافی نیست، چه رسد به یک ماه. سخن را از هر جا و درباره هر چیز آغاز میکنیم باز بحث ما به «مدیریت» برمیگردد و به قول حکیم طوس:

پس از گفتگوها و راه دراز

رسیدیم به آنجا که بودیم باز

همراه با وزیر، همگان با اختاپوسها!

ورزش ما هر جا موفق بوده، حتما یکی از دلایل اصلی آن، وجود مدیر و مدیران توانمند، متعهد و با پرنسیب مدیریتی بوده و هر جا ضربه خورده، بدون تردید یکی از علتهای اصلی آن، فقدان مدیرانی با خصوصیات ذکر شده فوق بوده است. مدیران ارشد و شخص وزیر محترم، اگر آن چنان که بارها گفتهاند - و البته گامهایی هم برداشتهاند - قصد سروسامان دادن به اوضاع ورزش و اصلاح خرابیهای آن و مبارزه با پلشتیها و اسراف و سوءاستفادهها و سایر عوامل ویرانگر و دخیل در آن را دارند، باید فکری اساسی به حال «مدیریت ورزش»، نمایند. قبلا هم نوشتهایم و امروز هم مینویسیم و تا جان در بدن داریم و فرصت نوشتن داشته باشیم، خواهیم نوشت که ورزش مال مردم است و ارث پدری هیچ فرد و باند و حزب و جریانی نیست، اگر کسی به اسم مدیر میتواند به وظایف مدیریتی خود به درستی عمل کند، فبهاالمراد، باید او را ابقاکرد، در جایگاه خود تثبیت کرد و حمایت نمود و اگر هم کسی عنوان مدیریت را در این و آن فدراسیون و سازمان ورزشی یدک میکشد، اما لیاقت و توانایی این عنوان را ندارد و آن تشکیلات را به دکان کاسبی خود تبدیل کرده است بیتعارف و بدون معطلی عذرش را بخواهید و حکم عزلش را صادر نمائید که بازی با سرمایه و عمر مردم که «حقالناس» باشد، گناهی نابخشودنی است. برای این کار هم دیگر با پایان المپیک وقت آن رسیده که حرکتهای جدی شروع شود و مدیریت ورزش را از مقطع کنونی برای چهار سال بعد و المپیک آینده سامان دهیم و اصلاح کنیم. گام اول هم به گمان ما باید از مدیران نزدیک و ارشد ورزش که نزدیک به سه سال است در کنار وزیر محترم ورزش نقش معاون و مشاور ایشان را بازی میکنند و بعضا هم در شعار با وزیر محترم و برنامههای ایشان همنوا هستند و همراهی نشان میدهند، اما در عمل با جریانات مخرب و سوءاستفادهچی و اختاپوسی ورزش همکاری و حشر و نشر دارند، شروع شود و...در این باره حرفهایی هست که در شمارههای آتی به آنها خواهیم پرداخت.

سوریان هنوز تمام نشده

بررسی عملکرد و ارزیابی دقیق و علمی نتایج کاروان ورزش ایران، اعزامی به المپیک ریو، یکی از اقدامات اولیه و فوری است که باید از سوی متولیان ورزش برای انجام آن همت کرد. این کاری است مفصل و حساس که این قلم، در این مختصر قصد پرداخت به آن را ندارد اما درباره عملکرد یکی از ورزشکاران پرافتخار ورزش ایران که در المپیک ریو، ناموفق بود، یعنی حمید سوریان اجازه میخواهیم چند کلمهای بنویسیم. سوریان دارنده 6 مدال جهانی و یک طلای المپیک در رقابتهای ریو، موفق نبود، چون در هر مسابقهای که انجام داد، فقط «3 دقیقه» سوریان بود. همان سوریان پرافتخار و قهرمانی که میشناختیم، 3 دقیقه دوم و بعدی، کوچکترین نشانی از آن «سوریان» بزرگ، در روی تشک دیده نمیشد و به همین دلیل بود که برد 0-4 مقابل حریف ژاپنی با شکست 5-4 و برتری 0-7 مقابل کشتیگیر قزاق با ضربه فنی شدن حمید، تمام شد!

این اتفاقات و نتایج البته باید از سوی مربیان و کارشناسان و کمیته فنی فدراسیون و... مورد بررسی دقیق قرار بگیرد و علل و عوامل آن مشخص و برای دوستداران ورزش و کشتی بیان شود، اما آنچه برای ما مهم است، این است که حمید سوریان، هنوز تمام نشده، او در دو، سه دقیقه نشان داد که هنوز از حریفان قدر، چندین امتیاز جلوتر است، مشکل او نه روحی است و نه تکنیکی و تاکتیکی است، بلکه فیزیکی است که در صورت حل شدن آن، سوریان تا المپیک بعدی هم میتواند در هر میدانی با اقتدار و در حد نام خود ظاهر شود.

سیدمحمدسعید مدنی

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
نوید خرقانی
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
0
0
آقا مدنی دمت گرم حرفهای خوبی در اخبار دیشب زدی ما ورزش نداریم درود بر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار