PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - March 29 2024
کد خبر: ۳۲۶۵۹
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۸
گفت و گوی کیهان ورزشی با دکتر غفوری فرد؛ از مشکلات ورزش در دهه شصت تا کمرنگ شدن اهمیت آن برای مسئولان اجرایی
اگرچه دغدغه های علمی و فرهنگی همراه همیشگی این روزهای دکتر حسن غفوری فرد است؛ ولی ورزش و سرنوشت آن نیز اهمیت ویژه ای نزد رئیس اسبق کمیته ملی المپیک و سازمان تربیت بدنی دارد. او در گفت و گوی تفصیلی خود با کیهان ورزشی که در دفترش واقع در ساختمان شورای عالی انقلاب فرهنگی انجام شد، از دشواری های ورزش در دهه شصت گفت. از روزهایی یاد کرد که ترویج ورزش در جامعه دشوار بود ولی او اعتقاد داشت ورزش بهترین وسیله برای معرفی نام جمهوری اسلامی در جهان است. غفوری فرد در این مصاحبه همچنین به برشمردن ویژگی های وزیر ورزش نیز پرداخت، او معتقد است وزیر آینده ورزش باید به کلیات امور آشنا بوده نه آنکه قادر به تشخیص تفاوت های توپ والیبال و بسکتبال نباشد!

کیهان ورزشی: در سال 1363 شما وزیر نیرو بودید و همزمان با آن، رئیس کمیته ملی المپیک شدید. چگونه می شود که وزیر نیرو به یکباره رئیس کمیته ملی المپیک می شود؟

به خاطر سوابق ورزشی ام. البته فکر کنم قبل از این تاریخ و در سال 1361 رئیس کمیته ملی المپیک شدم. الآن در خاطرم نیست که چه کسی این پیشنهاد را به من داد، اما بعد از آقای مصطفی داوودی بود. آقا مصطفی، مربی شنا و کشتی من بود. ایشان در یک استادیوم پایینتر از میدان خراسان به نام ولیعصر - که استخر متوسطی داشت- مسئول آنجا بود. من در آن استخر زیرنظر آقا مصطفی شنا را یاد گرفتم. آن زمان به هر کس که شناهای مختلف را بلد بود، کارت قهرمانی میدادند که میتوانست به استخر قهرمانی برود. در امجدیه، دو استخر وجود داشت، یکی پایین و عمومی بود و دیگری، بالاتر و مخصوص قهرمانی بود و کسانی که کارت قهرمانی داشتند، مجاز به استفاده از آن بودند، مثلا اگر 400 متر شنای آزاد میکردیم، کرال پشت میرفتیم یا یک دقیقه پا دوچرخه میزدیم، آن وقت، کارت قهرمانی را میگرفتیم. آقا مصطفی آن کارت را به من داد.

قبل از اینکه به ورزش شنا بپردازم، در مسابقات جام کیهان ورزشی کشتی میگرفتم. مسابقات جالبی بود که من یکی، دو بار در آن شرکت کردم. نمیدانم چرا تعطیل شد، چونکه از مسابقات انتخابی تیم ملی هم بهتر بود. آقای تختی و سایر کشتیگیران هم شرکت میکردند. 2 و 3 هزار نفر شرکت میکردند و 7 و 8 ماه هم طول میکشید. آن موقع، کشتی، 12 دقیقهای بود . من اولین کارت را از باشگاه نیرو گرفتم. ما باید یک کارت آماتوری میداشتیم تا میتوانستیم در آن مسابقات ثبتنام کنیم. این موضوع به سالهای 1335، 1336 مربوط میشود.

کیهان ورزشی: آقای دکتر، در چه وزنی کشتی میگرفتی؟

در وزن 52 کیلو کشتی میگرفتم.

کیهان ورزشی: چه ویژگیهایی داشتید که ریاست کمیته ملی المپیک را به شما پیشنهاد کردند؟

]با خنده[ خوب، من وزیر نیرو بودم و نیرو داشتیم که این پیشنهاد را به من کردند. مهندس موسوی که نخستوزیر بود میدانست که من در چند رشته ورزشی کار کرده بودم. من از بچگی در کوچهها والیبال بازی میکردم. یک نخ میبستیم و والیبال بازی میکردیم. در سالهای اول و دوم دبیرستان فوتبال بازی میکردم. آن موقع با آقای امیر آصفی در ورزشگاه شماره 5 در میدان مولوی فعالیت فوتبالی داشتیم. در سال سوم دبیرستان هم به رشته کشتی رفتم. در باشگاه نیرو، کشتی تمرین میکردم. در دانشگاه هم کشتی آزاد و فرنگی میگرفتم و آنجا هم قهرمان بودم. آن زمان ورزشهای رزمی وجود نداشت. اگر هم در ایران وجود داشت، مخصوص افراد نظامی بود. زمانی که در آمریکا یا ژاپن بودم، ورزشهای رزمی کار میکردم. در ژاپن یک کشتی به نام «اکیدو» وجود داشت که آن را انجام میدادم. زمانی که مسئولیت ورزشی گرفتم، رشتههای اسبسواری و اسکی روی آب را هم انجام میدادم. ورزش‌‌های گرانقیمتی بود که در توان من نبود، ولی در آن زمان که مسئول شدم، به این رشتهها نیز پرداختم. در رشته دوچرخه سواری هم فعالیت میکردم و از تهران تا کرج رکاب زدم. در رشته شنا با آقای میرسلیم از بندر خمیر تا جزیره قشم شنا کردیم. در زمینه ورزش باستانی هم با آقای علیرضا سلیمانی و آقایان خادمها فعالیت داشتم.

کیهان ورزشی: پس به علت زمینه ورزشی‌‌ای که داشتید این پیشنهاد به شما شد. چند سال در کمیته ملی المپیک کار کردید؟

از سال 61 تا 66 بودم. آقای درگاهی در سازمان تربیتبدنی بود و مهندس موسوی اختیارات زیادی به ایشان داده بود که همین اختیارات فراوان در کار کمیته ملی المپیک تداخلاتی بوجود میآورد و برای اینکه اختلافات مشکل ساز نشود، من استعفا دادم.

کیهان ورزشی: چه نوع اختلافاتی بین این دو نهاد ورزشی وجود داشت؟

بازیهای آسیایی یا جهانی در حیطه وظایف کمیته ملی المپیک بود ولی آقای موسوی، تمام اختیارات را به آقای درگاهی و سازمان تربیتبدنی داده بود. من به ایشان گفتم که طبق قوانین جهانی، این کارها برعهده کمیته ملی المپیک است. کمیته جهانی، رئیس کمیته ملی المپیک ایران را به رسمیت میشناسد و در مراسم مختلف، او را دعوت میکند. من به آقای موسوی گفتم که اگر میخواهید همه اختیارات را به آقای درگاهی بدهید، وظایف بنده را هم به ایشان بدهید تا اختلاف و دوگانگی در کارها ایجاد نشود.

کیهان ورزشی: پس از آن زمان اختلاف بین این دو نهاد ورزشی وجود داشت. آقای دکتر، چه شد که در سال 68 به سازمان تربیت بدنی رفتید؟

آقای هاشمی رفسنجانی از قبل از انقلاب بنده را میشناخت و به من لطف داشتند. من آن موقع در دانشگاه امیرکبیر استاد بودم و ایشان از من میخواست که سخنرانی کنم. زمانی که آقای هاشمی وزیر کشور شدند، همان روزهای اول مرا خواستند و حکم استانداری خراسان را به من دادند. به من گفتند همین الآن به مشهد برو که احمدزاده، آن جا را آتش زده! طاهر احمدزاده آن زمان استاندار خراسان بود. بعد به من گفتند اگر بلیت هواپیما نیست، خودت با قطار برو؛ به من فرصت نداد که به خانه بروم و خداحافظی کنم. از همان دفتر، یک بلیت قطار گرفتم و رفتم. بعدا که ایشان رئیسجمهور شدند، بعد از تشکیل ترکیب دولت، اولین حکم را به من دادند. مرا خواستند و تعبیر ایشان این بود که ما برای هر وزارتخانه، چند کاندیدا داریم، ولی برای تربیتبدنی، هیچکس را به غیر از شما نداریم. این، تعبیر خود ایشان بود، البته گفتند ما دو تا شغل برای شما در نظر گرفتهایم. یکی استانداری خراسان، و دیگری، ریاست سازمان تربیتبدنی است. از من پرسیدند که کدامیک را میپسندید؟ من گفتم که استانداری خراسان را از معاونت ریاست جمهوری، بیشتر دوست دارم که در جوار امام رضا(ع) باشم. ایشان گفت برای آنجا و وزارتخانهها، چندین نفر را داریم اما برای تربیتبدنی، بجز شما، کسی را نداریم. گفتم خوب اگر اینجوری است، که اشکالی ندارد.

کیهان ورزشی: برای قبول کردن این کار گویا شرایطی هم در نظر گرفته بودید؟

خوب؛ آن موقع، تازه، قوانین عوض شده بود و نخست وزیر را حذف کرده بودند. عنوان ریاست ورزش، سرپرست سازمان تربیتبدنی بود. خوب سرپرست که یک چیز موقتی بود و من برای پذیرفتن سمت دو شرط گذاشتم. اول اینکه، مسئول ورزش مملکت، معاون رئیسجمهور هم باشد، و دوم اینکه حق شرکت در هیئت دولت را داشته باشد.

کیهان ورزشی: چرا این دو شرط را گذاشتید؟

برای تقویت ورزش کشور، این دو شرط را گذاشتم، نه اینکه به خاطر خودم گفته باشم. میخواستم مسائل ورزش را در هیئت دولت - که بالاترین مرجع تصمیمگیرنده بود- مطرح کنم. از آن به بعد، آقای هاشمی رفسنجانی زمانی که درباره بودجه میگفت، راجع به ورزش هم صحبت میکرد، میگفت این ورزش مظلوم مملکت ما، نیاز به بودجه دارد.

کیهان ورزشی: در زمان شما، بودجه ورزش چهقدر بود؟

در زمان ما بودجه ورزش، زیر یک میلیارد تومان بود، ولی الان پیش از دو، سه هزار برابر زمان ماست.

کیهان ورزشی: چند فدراسیون ورزشی داشتید؟

آن موقع 32، 33 فدراسیون ورزشی داشتیم. مجموع بودجه کل فدراسیونها، 30 میلیون تومان بود؛ یعنی به طور متوسط به هر فدراسیون، یک میلیون تومان هم نمیرسید. برای دهه فجر، یک ریال بودجه نداشتیم.

کیهان ورزشی: با این بودجه اندک، آیا اداره کردن فدراسیونها دشوار نبود؟

بیشتر از سخت بود! روز اول من گفتم یک دستمال کاغذی روی میز بگذارید، گفتند بودجه نداریم! برای اتاق معاون رئیسجمهور، تا این حد بودجه نداشتند! برای اولین دهه فجر، ما با کمکهای مردمی، مسابقات را برگزار کردیم. بازاریها را دعوت کردیم و گفتیم که برگزاری این مسابقات، آبروی نظام است و بیایید برای آن کمک کنید. برای دهه فجر، یک ریال بودجه نداشتیم. این 30 میلیون تومان بودجه فدراسیونها، فقط صرف حقوق و هزینههای آب و برق و تلفن و... میشد. اگر اشتباه نکنم، بالاترین بودجه مربوط به فوتبال بود که 8 میلیون تومان میشد و بقیه فدراسیونها، زیر یک میلیون تومان میگرفتند. اداره کردن فدراسیونها فوقالعاده دشوار بود.

کیهان ورزشی: البته فوتبال در آن زمان نتایج خوبی هم گرفت.

بله؛ همینطور بود. به هر جهت بنده این شرط را گذاشتم که رئیس سازمان ورزش باید معاون رئیسجمهور هم باشد. در آن زمان، تشکیلات دولت عوض شده بود. قرار بر این بود که رئیسجمهور، یک معاون اجرایی داشته باشد و یک معاون دیگر که رئيس سازمان برنامه و بودجه باشد. بعدا که معاونت بنده را هم پذیرفتند، سازمان محیطزیست و سازمان انرژی اتمی هم به دنبال این افزایش معاونتها، خواستار معاونت ریاستجمهوری شدند. آنها هم از صدقه سر ورزش به این مهم دست پیدا کردند و همان شب تلویزیون اعلام کرد که چارت ریاستجمهوری تکمیل شد و رؤسای سازمان انرژی اتمی و سازمان محیطزیست هم جزو معاونان رئیسجمهور شدند.

علت اصلی پیشنهاد بنده برای معاون ریاستجمهوری این بود که مسسولان مملکت با شرایط ورزش کشور و نیازهای جوانان آشنا شوند و بفهمند که ورزش چه نقشی در زندگی مردم دارد.

من با ذکر مثال، موضوع را برای شما تبیین میکنم. استاندار وقت تهران در سال 68 نامهای به رئیسجمهور داده بود که تیمهای استقلال و پرسپولس منحل اعلام شود و به جای آنها، تیمهای حزباللهی ایجاد شود! و دیگر اینکه، مسابقات این دو تیم معروف در زمانها و مکانهای نامعین و نامعلوم برگزار شود! یعنی هیچ کس نتواند این بازیها را ببیند! آقای داریوش مصطفوی به شوخی میگفت ساعت 3 نصفه شب در کویر لوت مسابقه را برگزار کنیم! شرایط ورزش ما اینگونه بود. همین آقای استاندار- که آدم خوبی هم بود- یک برنامه درست کرده بود به نام جهاد مدرسهسازی و افراد خیر را جمع میکرد و مدرسه میساخت. یک روز بنده را دعوت کرده بودند و من گفتم یک جهاد استادیومسازی هم درست کنید. ایشان به من گفت چرا مسخره میکنید؟! آموزش و پرورش یک چیز مهم است اما ورزشگاهسازی چه معنی دارد؟ تفکرات به این صورت بود.

یک مورد دیگر برای شما بگویم که روزی به یک استان رفتیم. اسم نمیبرم که بدگویی نشود. امام جمعه خوبی در آنجا بود که گفت من دیروز در نماز جمعه گفتم که ورزش، لهو است و لهو حرام است! یعنی درباره حرمت ورزش صحبت کرده بود. من گفتم ببخشید حاجآقا، اگر بنده بخواهم به طبقه هفتم یک ساختمانی بروم که آسانسورش خراب باشد، باید ورزش کرده باشم تا بتوانم این کار را بکنم یا اگر در شهر بخواهم پیاده به جایی دور بروم، باید ورزش کرده باشم تا از عهده این کار برآیم، بنابراین کار حرام انجام دادهام؟! به جای اینکه منتظر تاکسی باشم، پیادهروی کنم، این کار بنده، حرام است؟! تنها مسئله بودجه برای ما مشکل نبود و این گونه تفکرات هم مشکلآفرین بود. ورزش را ضدارزش میدانستند. یکی از کارهایی که ما کردیم و صدایش را درنیاوردیم این بود که ورزش و مذهب را هماهنگ کردیم. به مساجد، تشک کشتی دادیم، میز پینگپنگ دادیم.

ما سه بار در مسابقات فوتبال بازیهای آسیایی اول شدیم. یک بار در سال 53 در تهران بود. در این سال، میزبانی و داوران از ما بودند. یک بار در پکن بود. ما، در کشور چین برنده شدیم ولی دوستانمان میگفتند کاش که از این تیم نمیبردیم چونکه به مالزی و اندونزی میبازیم و آبروریزی میشود، اما آن تیم اول شد. همراه این تیم یک روحانی به نام آسید ابوالقاسم شجاعی را فرستادیم.

حرف بنده این است که مشکل ما، فقط بودجه نبود و مشکلات دیگری هم داشتیم. ما از بزرگان بازار دعوت کردیم که برای ورزش دهه فجر کمک کنند. شما بعد از آن، کجا دیدید که بازاریهابیایند و اینگونه کمک کنند؟ یکی دیگر از کارهایی که کردیم، این بود که پای روحانیون را به ورزش باز کردیم. یکی از همین آقایان میگفت که من صاحب فتوا نیستم ولی اگر صاحب فتوا بودم، ورزش را واجب میکردم.

مقام معظم رهبری درباره ورزش صحبت کردند و گفتند ورزش را نه به عنوان یک کار تفریحی، بلکه در متن زندگیتان قرار دهید، امر به ورزش، امر به معروف است؛ این حرف به این معنی است که مذهب با ورزش هماهنگ است. ما مثلا در بین دو نیمه مسابقات فوتبال، نماز جماعت برگزار میکردیم. در سه نقطه استادیوم ورزشی نماز برگزار کردیم ولی مهر و سجاده کم آوردیم و از توان ما خارج بود.

کیهان ورزشی: در بحث بودجه، یک نقل قول از شما شنیده بودیم که شما برای تیمهای استقلال و پرسپولیس فقط 20 میلیون بودجه گذاشته بودید ، این موضوع صحت دارد؟

این حرف، پیشنهاد آقامحمدی، رئیس هیئت مدیره استقلال بود. آقا محمدی به من زنگ زد و گفت حق تیم استقلال را میخورند. به ایشان گفتم خوب شما خودت بیا رئیس هیئت مدیره تیم بشو و مشکلاتش را حل کن. آقا محمدی پیشنهاد کرد که سه تیم استقلال، پیروزی و پاس تعهد اخلاقی بدهند که کل تیم را با 20 میلیون تومان، ببندند. من به اینها گفتم و قبول کردند. آن موقع شرایط فوتبال به این شکل بود، یادم هست آخرین مسابقه تیم پیروزی با نیسان ژاپن بود که پول بلیت هواپیما را نداشتند. علی پروین که سرمربی تیم ملی و پرسپولیس بود یک ریال از ما نمیگرفت، در شرایطی که عربستانی ها حاضر بودند برای جذب او 50 میلیون تومان هزینه کنند. این خبر وقتی رسانه ای شد آیتا... هاشمی رفسنجانی - خدا رحمتشان کند - گفتند علی پروین میخواهد به عربستان برود؟ گفتم بله؛ گفتند چرا؟ گفتم آنها 50 میلیون تومان میدهند ولی ما نمیدهیم.

کیهان ورزشی: شما چه قدر پول به ایشان می دادید؟

هیچچیزی نمیدادیم. تیم ملی و تیم پیروزی یک ریال از ما نمیگرفتند. آقای هاشمی گفت به ایشان بگویید نرود. ما هم گفتیم نرو، و قبول کرد.

کیهان ورزشی: الان به یک مربی بگویید نرو، قبول میکند؟

الان؟ الان متاسفانه همه چیز، پول شده است... بازیکنان پیروزی میخواستند به ژاپن بروند، پول بلیت هوایپما را نداشتند. من به آقای پروین گفتم پول بلیت شما را میدهم، مشروط بر اینکه پیروز شوید ولی اگر باختید، باید پس بدهید. گفتم به ازای این پول هم باید یک چک ضمانت بدهید. آقای پروین آن موقع 2 میلیون تومان به من چک داد و در ازای آن، من هم 2 میلیون تومان پول به آنها دادم. آنها رفتند و مساوی کردند! مساوی در قرارداد ما نبود. در همین زمان من استعفا دادم و رفتم. چک این بنده خدا را به اجرا گذاشتند. من بعدا به آقای هاشمی رفسنجانی گفتم اینها تیم را تا پای فینال رساندهاند و پول هم دادهاند! دیگر چک آنها را به اجرا نگذارند. ورزش ما، در این شرایط کار میکرد.

*****

کیهان ورزشی: در زمان شما، ما شاهد حضور خیلی از سیاسیون در عرصه ورزش بودیم؛ از جمله این افراد، اکبر ترکان، احمد ناطق نوری، محمود خسرویوفا، عیسی کلانتری، مجدآرا و... بودند.

بله درست می گوئید. آقای ترکان آمدند و رئیس فدراسیون کشتی شدند. آقای احمد ناطق نوری را آوردیم و رئیس فدراسیون بوکس شد. آقای مجدآرا که قبلا نماینده مجلس و قبل از آن استاندارد مازندران بود، ایشان را آوردیم و رئیس فدراسیون پینگپنگ شد. سرلشکر سلیمی که فرمانده کل لشکر بود را آوردیم و رئیس فدراسیون هندبال قرار دادیم. کلانتری را به کمیته ملی المپیک بردیم. آقای وهاجی را از وزارت بازرگانی به ورزش آوردیم. آقای یزدانیخرم مدیرعامل دخانیات بود و پست دولتی نداشت ولی ایشان را هم به ورزش آوردیم.

کیهان ورزشی: دلیل استفاده از مدیران سیاسی در ورزش چه بود؟

میخواستم با این کار، ورزش را در مجامع تصمیمگیری کشور مطرحکنم. میخواستم در مجلس و در دولت، ورزش را مطرح کنم. مثلا در شروع کار از هر نخ سیگار، مبلغی را برای ورزش اختصاص دادیم و به مرور زمان سعی کردیم به هر نحوی، برای ورزش درآمد و بودجه تامین کنیم. مسئله بعد از بودجه، این بود که اصلا فرهنگی ورزش در کشورمان مطرح شود. در همین راستا بود که آقای هاشمی رفسنجانی موقع تقدیم بودجه به مجلس، برای اولین بار از ورزش به عنوان "مظلوم" یاد کردند و خواستند که به ورزش، کمک شود. خیلی از روحانیون میگفتند اگر شما سالن ندارید، ما تشک کشتی را در شبستان مسجد میاندازیم. ما میگفتیم آقا اینها کشتی میگیرند و مثلا از دماغشان خون میآید و مسجد نجس میشود؛ آنها میگفتند که آن مسائلش با ما!

این تحول بزرگ برای ورزش بوجود آمد. بنده خودم با لباس ورزشی سر کلاس دانشگاه رفتم و درس دادم؛ بنابراین، ورزش در مجامع تصمیمگیری مملکت وارد شد.

رسم بود که پهلوان را برای گرفتن بازوبند، پیش یک شخصیت میبردند، ولی ما برای اولین بار، آن شخصیت را پیش پهلوان بردیم و به گود زورخانه رفت، نه اینکه در جای تشریفاتی برود، البته این کار فقط در مورد آقای هاشمی و برای اولین و آخرین بار بود. ایشان اول یک ساعت ورزش تماشا کردند و بعد گفتند که یک روز ایدهآل و فراموش نشدنی در زندگی من بود. ایشان گفتند که شما اوج عرفان اسلامی را به زبان ساده نشان دادید. بعد از اینکه آن اشعار خوانده شد، آقای هاشمی این جمله را گفت.

کیهان ورزشی: پس با این حساب، شما حضور سیاسیون را در ورزش موثر میدانستید.

یک نکته دیگر را بگویم و بعد به جواب شما می رسم. این مدیرانی که برای کار ورزشقرار داده بودیم، به واسطه مدیریت مهمی که در مشاغل خود داشتند، از قدرت مدیریتی بالایی برخوردار بودند مثلا آقای ترکان، وزیر دفاع بود، یا آقای سلیمی، قبلا فرمانده کل ارتش بود که به فدراسیون هندبال رفت. شما حتما میدانید که مثلا رئیس فدراسیون کشتی که نمیخواهد فن کشتی به جوانان یاد بدهد ولی لزوما باید در کار مدیریت و اداره فدراسیون از قدرت بالایی برخوردار باشد. به این ترتیب، فدراسیونها مطرح شد و کارشان پیشرفت کرد. الان برخی از مدیران سیاسی افتخار میکنند که بروند عضو هیئت رئیسه فدراسیون شوند اما آن موقع نمیآمدند و به اعتبار ما میآمدند. ضمنا این افراد،کمک مالی هم میکردند.

وقتی که ما اول شدیم، آقای ترکان از خودش جوایز را تامین کرد. البته مبلغ آن کم بود، در حد 200 یا 300 هزار تومان بوده اینها هزینهای برای فدراسیون نداشتند و حقوقی هم نمیگرفتند. خیلی که به آنها محبت کردیم، روز عید به روسای فدراسیونها یک سکه بهار آزادی دادیم که آن موقع 2500 تومان بود.

کیهان ورزشی: در زمان شما، کارکرد مدیران سیاسی مثبت بود، اما به این طریق، پای اینگونه افراد به ورزش باز شد و در عمل دیدیم که بعدها آنچنان کارکرد مثبتی نداشتند.

بله؛ این موضوع بستگی به این دارد که شما چگونه به آن نگاه کنید. وقتی که ما مدیران ردههای بالای مملکتی را در فدراسیونها قرار میدادیم، صرفا برای کمک به آن مراکز میرفتند. آنها نیامده بودند که از ورزش، چیزی برای خودشان برداشت کنند، بلکه آمده بود تا ورزش را ارتقاء بدهند.

کیهان ورزشی: این حرف شما در آن موقعیت درست است، ولی بعدا کسانی آمدند که نفع کمتری برای ورزش داشتند و در برخی موارد به جای خدمت به ورزش، ورزش سکوی پرشی برای آنها شد.

آن مدیران، برای ورزش ایثار کردند. وقتی که من به تربیت بدنی رفتم خیلیها میگفتند تو خودت را سبک کردی که به تربیت بدنی رفتی، اما من با اشتیاق رفتم. آقای ناظریان را که یک بچه سپاهی بود و دیپلم هم نداشت، ولی جوان خیلی خوب و مدیری قوی بود که او را برای فدراسیون کاراته قرار دادیم. آقای امیر تاش را معاون فدراسیون هندبال گذاشتیم. آقای سادات رضایی را معاون فدراسیون ژیمناستیک قرار دادیم. اینها مدیرانی قوی بودند که از لحاظ سیاسی یا علمی میتوانستند به ما کمک کنند و کار فدراسیونها را ارتقاء بدهند.

بعدا که ورزش رشد کرد، به قول شما سکوی پرش برای عدهای شد. هرکس میخواست در انتخابات شرکت کند، میآمد یک پست میگرفت و بعد یک عکس میانداخت و میرفت. یک وقت شما انقلاب میکنید جلو میروید و در این راه عدهای کشته میشوند، ولی یک وقت انقلاب پیروز میشود و عدهای جلو میروند تا مقام بگیرند.

کیهان ورزشی: اگر شما الان وزیر ورزش شوید، باز هم از مدیران سیاسی برای ورزش استفاده میکنید؟

نه؛ الان دیگر نیازی به این کار نیست. الان ورزش کاملا شناخته شده است و بودجه آن هم به مقدار کافی است. اصلا زمان، عوض شده است. هر کاری را باید در مقطع زمانی خودش و شرایط تاریخی و جغرافیایی خودش در نظر گرفت. من به شما عرض کردم که در آن زمان، استاندار تهران میگفت تیمهای استقلال و پیروزی را باید منحل کنید! الان دولت چهقدر به این دو تیم کمک میکند؟! شرایط فرق کرده است. مثل این است که دکتر برای بیمار یک نسخه بنویسد و زمانی که آن مریض خوب شد، دوباره بگوید به آن نسخه عمل کن و باز هم دارو بخور!

ورزش برای معرفی جمهوری اسلامی به جهان ، یکی از بهترین وسایل است

کیهان ورزشی: حضرتعالی مسئولیتهای مهمی در ورزش داشتید و دو دوره هم کاندیدای ریاستجمهوری بودید. از نظر شما، وزیر ورزش باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟!

مدیریت در نظام جمهوری اسلامی ایران، یک شرایط عام دارد و یک شرایط خاص؛ چه وزیر ورزش، چه وزیر آموزش و پرورش و چه سایر وزرا باشند.

اصولا باید به نظام و قانون اساسی معتقد باشد. علاقهمند به نظام جمهوری اسلامی باشد و با تمام وجود کار کند. من دوست ندارم از خودم تعریف کنم اما مطالبی هست که باید گفته شود زیرا اگر نگوییم، نسل بعدی، حتما باور نخواهند کرد.

قبل از انقلاب من فراری و تحت تعقیب بودم. ساواک مرا دستگیر کرده بود و به زندان هم رفتم. ساواک رسما مرا ممنوعالخروج کرد و گفت نمیگذارم کارکنی.من روزی 2، 3 ساعت کار میکردم و ماهی 35 تومان میگرفتم؛ یعنی ماهی 5000 دلار حقوق میگرفتم. میگفتم صبحها برای دنیا کار میکنم و بعدازظهرها برای آخرت! بعد از انقلاب، استاندار شدم. روزی 17 ساعت کار میکردم و ماهی 7 هزار تومان میگرفتم.

من هم تنها نبودم که به این وضع کار میکردم. مرحوم رجایی میگفت من 7 هزار تومان، بیشتر نمیگیرم، تمام وزرا میگفتند بیشتر از 7 هزار تومان نمیگیریم، استاندار هم همین را میگفت! شرایط کار به این صورت بود. هرکس هم که مسئول میشد از لحاظ امنیت جانی در خطر بود. هرکس مسئول میشد، احتمال ترور شدن را داشت. وقتی که بمبگذاری هشتم شهریور اتفاق افتاد و کابینه بعدی به ریاست آقای مهدویکنی تشکیل شد و خدمت امام(ره) رفتیم و برگشتیم، آقای هاشمی گفت هرکس الان مسئول شود، احتمال ترور شدنش بالای پنجاه درصد است.

آقای مهدوی هم در اولین سخنرانی خودش گفت ما آمادهایم که هر کدام از ما ترور و شهید شود، نفر بعدی بیاید جای ما را بگیرد. شرایط اینگونه بود و در این حالت، کسانی میآیند کار میکنند که با تمام وجود به نظام اعتقاد داشته باشند. مدیران ارشد ما باید از این طبقه باشند یعنی با همه وجود معتقد باشند. هرچهقدر که مسئولیت و مقام شخص بالاتر باشد، بایستی که درجه خلوص او هم بیشتر باشد.

یک وقت میخواهید بخشدار انتخاب کنید، یک موقع فرماندار، استاندار، وزیر کشور یا رئیسجمهور؛ هر چه قدر بالاتر بروید، باید عیار شخص مسئول بالاتر باشد. این شرط عمومی بود که عرض کردم.

کیهان ورزشی: اینها همه شرایط کلی بود، شرایط خاص وزیر ورزش باید به چه شکل باشد؟

شرط خاصی که وزیر ورزش باید داشته باشد این است که به کلیات ورزش آشنا باشد. لازم نیست در رشتهای قهرمان باشد اما باید شناخت کلی نسبت به ورزش داشته باشد، نه اینکه قادر به تشخیص و تفاوت توپ والیبال و بسکتبال نباشد! چند سال پیش یک قهرمان تیم ملی کاراته ما، در دریاچه غرق شد. طرف برای تیم ملی رفته اما نمیتواند دو متر شنا کند! بنابراین وزیر ورزش لازم نیست که قهرمان یک رشته باشد اما باید شناخت کلی و علاقهمندی به ورزش راداشته باشد و بتواند با نسل جوان ارتباط برقرار کند و مشکلات این نسل را درک کند. من فکر میکنم که جمهوری اسلامی برای معرفی شدن به دنیا، عاملی مهمتر از ورزش و هنر ندارد. وقتی که من مسئول ورزش شدم، همزمان بود با قهرمانی مرحوم علیرضا سلیمانی، و موقعی که علیرضا روی سکوی قهرمانی رفت، بعد از آن، روزنامهها نوشتند که علی بر شیطان بزرگ پیروز شد. ورزش چیزی نیست که قابل کتمان باشد. وقتی که کشتیگیر ما در جهان قهرمان میشود، کسی نمیتواند آن را سانسور کند و در کل دنیا بازتاب دارد. شما هزارتا کار عمرانی در مملکت میکنید اما آنقدر منعکس نمیشود که علیرضا سلیمانی بر «بومگارتنر» آمریکایی غلبه میکند.

کیهان ورزشی: آیا مسئولان ارشد اجرایی کشور هم از این اهمیت ورزش آگاهی دارند؟

من که خیلی با آنها تماس ندارم ولی از ظواهر امر به نظر میرسد که خیلی کمرنگ باشد. با افکاری که آقای هاشمی رفسنجانی نسبت به ورزش داشت، این تفکر در مسیر عمومی شدن قرار گرفته بود. ما حتی با مراجع تقلید و علمای شهرها ارتباط برقرار میکردیم. مثلا به خوزستان رفتیم و با آقای جزایری صحبت کردیم. به ما گفت میخواهیم برای جوانان این کارها را انجام دهیم. من گفتم هر امکانی که داشته باشیم، دراختیار شما قرار میدهیم. خیلی خوشحال شد و گفت جوانان ما تازه از جنگ فارغ شدهاند و نیاز به تفریح و ورزش دارند.

به هیئتهای مذهبی میگفتیم شما با پرچمهای مذهبیتان به ورزشگاهها بیایید و ما از شما بلیت نمیگیریم؛ برای ترویج نام امام حسین(ع) در ورزشگاه‌‌ها این کار را کردیم. بسیاری از روحانیون به ما میگفتند پس از اینکه مساجد ما با ورزش پیوند خورد، پررونقتر شد. جوانها میآمدند ورزش میکردند و نماز جماعت میخواندند.

الان برای جذب جوانان به اسلام و انقلاب و امیدوار ساختن آنها به آینده و معرفی کشورمان به دنیا - چه در خارج و چه در داخل - هیچ وسیلهای بهتر از ورزش نیست. خیلی راحت هم میتوانیم ورزش را توسعه دهیم. من استاندار بودم و در مشهد یک مسابقه دوی 17 کیلومتری گذاشتیم و خودم نیز در آن شرکت کردم. هیچ هزینهای هم نداشت آخر سر، فقط شیر به دوندهها دادیم. مسابقه شنا گذاشتیم و 3،2 هزار نفر توی آب ریختند. قایق گذاشتیم و گفتیم هرکس داشت خفه میشد، بیرون بیاوریدش. مسیر طولانی را شنا کردیم و فقط آقای میرسلیم و آقای حسینی - که شناگر بود - و بنده به آخر مسابقه رسیدیم.

الان شما میدانید که آمار اعتیاد به موادمخدر، رقم بالایی است، ولی بهترین راه مقابله با آن، ورزش است. من به حاج آقا زرگر گفتم شما این معتادان را بدهید به ما تا در ورزشگاهها، آنها را ترک بدهیم. به نظر من، ورزش عامل بسیار مهمی در این پاکسازی است.

مقام معظم رهبری خیلی به ورزش عنایت دارند. بارها گفتهاند که امر به ورزش، امر به معروف است. ورزش باید در متن برنامههای شما باشد، نه یک کار جنبی باشد. همانطور که نماز خواندن یا غذا خوردن جزو زندگی است، ورزش هم باید اینگونه باشد. این حرفها را آن موقع ما مطرح کردیم و انجام شد و در مجلس شورای اسلامی هم مطرح شد. بودجه به مجلس بردند و مثلا از هر نخ سیگار به نفع ورزش مالیات گرفتند اما الان جلوه واقعی خودش را ندارد.

کیهان ورزشی: چرا وضع عوض شد؟

خدا شاهده که من نمیخواهم از خودم تعریف کنم، اما بالاخره راه افتادم و گیوههایم را ور کشیدم و شهر به شهر رفتم و با امام جمعهها صحبت کردم. همان آقایی که میگفت ورزش «لهو» است و لهو حرام است، بالاخره با ما همکاری کرد. با تکتک ائمه جمعه صحبت کردیم. به جاهایی رفتیم که مسئله اعتیاد داشتند. مسابقات بسکتبال نوجوانان را در سیستان و بلوچستان برگزار کردیم. بچههای کوچک و ریز میآمدند با بچههای تهران مسابقه میدادند، خیلی قشنگ هم بازی میکردند. چیزی نداشتیم جایزه بدهیم، ساعت خودم را به عنوان جایزه میدادم. هنوز هم که بعد از 25 سال به سیستان و بلوچستان میروم، یاد آن روزها را میکنند. مسابقات کشتی در سقز بود، با اینکه در آنجا مشکلات اعتیاد و بیکاری و امنیتی داشتند ولی برنامههای ورزشی، جایگاه خودش را داشت. مسابقات عشایری را راه انداختیم که با عظمت برگزار میشد. اینها همه با دست خالی انجام میشد. آیا الان مسئولان ورزشی از اتاق خودشان خارج میشوند که به چنین کارهایی دست بزنند؟! یک وقت به من گفتند یکی از مدیران کل ورزش میترسد به سالن برود، مبادا او را هو کنند، از اتاق دفترش یک پنجره باز کرده بود و از آن بالا سالن را تماشا میکرد.

روز اولی که به ورزش رفتم، گفتم میخواهم دور استادیوم آزادی بچرخم. گفتند آقا! گوجه فرنگی میزنند، فحش میدهند و ... گفتم خب، باشه؛ اگر من مسئولم، باید به میان جمعیت بروم. من رفتم و از این حرفها خبری نبود. خیلیها آمدند کاغذ دادند که ما امضا کنیم. به هر استادیومی که میرفتم، دور آن میچرخیدم و با بچهها سلام و علیک میکردم.

کیهان ورزشی: پس نظر شما این است که اگر روسای تربیت بدنی ما، آن همت لازم برای ورزش را میداشتند، الان جایگاه ورزش خیلی رفیعتر بود.

خیلی بالاتر بود؛ بله، خیلی رفیعتر بود. اگر درمورد ورزش همگانی و ورزش قهرمانی و خاص تلاش بیشتر و بهتری میکردند، وضع ورزش، خیلی بهتر از این بود. وقتی که ما فرد روحانی را به ورزش آوردیم و عمامهاش را کنار گذاشت و مشغول ورزش شد، نشاندهنده پیوند بین مذهب و ورزش است. مردم ما با روحانیت تماس دارند و اگر آنها ورزش را تایید کنند، خیلی بیشتر پیشرفت میکنیم. گفتم که آقای جزایری در خوزستان، چهقدر از ما تشکر کرد. به ارومیه رفتیم و با آقای ملاحسنی صحبت کردیم. ما با تکتک مسئولان و بزرگان کشور صحبت کردیم. مدیران ارشد را به ورزش آوردیم و با آنها تعامل داشتیم.

ورزش برای معرفی جمهوری اسلامی به جهان ، یکی از بهترین وسایل است

کیهان ورزشی: حاجآقا، شما خودتان را بیشتر، سیاسی میدانید یا ورزشی؟

بیشتر خودم را مذهبی میدانم تا سیاسی یا ورزشی. من اساسا از مذهب وارد سیاست شدم. روز عاشورای سال 42 به مسجد 15خرداد رفته بودیم که عزاداری کنیم و از آنجا رنگ سیاسی گرفتیم. من در درجه اول، مذهبی و فرهنگی هستم و پس از آن، ورزشی هستم.

کیهان ورزشی : گویا شناگر قابلی هم هستید؟

الان در این سن و سال، شنا کردن برای من، راحتتر از راه رفتن است. من قبلا از بندر خمیر تا قشم شنا کرده بودم. سالی دو سه بار به دریا میروم. با قایق به وسط دریا میروم و به مسئول قایق میگویم برو 2، 3 ساعت دیگر بیا. میخواهم جایی شنا کنم که به غیر از آب دریا، چیز دیگری را نبینم.

کیهان ورزشی: شما دکترای هستهای از آمریکا دارید. چرا این کشور را انتخاب کردید؟

من سه تا فوق لیسانس دارم. یکی از دانشگاه تهران، دیگری از ژاپن و منطقه زلزلهشناسی است و سومی هم، فوق لیسانس و دکترای هستهای از آمریکا. من در سال 1347 در دانشگاه شهید چمران اهواز درس میدادم. آن موقع داشت جنگ بین ایران و عراق در می‌گرفت. در یک سخنرانی گفتم که این یک توطئه است که میخواهند دو کشور اسلامی را با هم روبرو کنند. فردایش هم مرا از دانشگاه اخراج کردند. آن زمان به غیر از آمریکا، تقریبا جای دیگری برای ادامه تحصیل در آن رشته برایم نبود و تقریبا به اجبار رفتم.

کیهان ورزشی: یکی دیگر از موارد جالب توجه در خصوص شما، رسیدن به مقام استادی، آن هم در دانشگاه جندی شاپور در کمتر از 25 سالگی است.

در بیست و دو سالگی لیسانس گرفتم، در بیست و سه سالگی به ژاپن رفتم و فوق لیسانس گرفتم و برگشتم. بعد از سربازی در بیست و پنج سالگی، در دانشگاه جندی شاپور به تدریس مشغول شدم. متولد 1322 هستم و در سال 47، استاد دانشگاه شدم.

خیلی از دانشجویان من، سنشان از من بیشتر بود. کلاس من 230 دانشجو داشت. من فیزیک عمومی درس میدادم و از رشتههای پزشکی هم در کلاسم، شرکت میکردند. الان بعضی از پزشکان که حتی سنشان از من هم بیشتر است میگویند ما دانشجوی شما بودیم.

کیهان ورزشی: شما در زمینه فیزیک هستهای باز هم فعالیت میکنید؟

بله. من اولین دوره دکترای علوم و تکنولوژی هستهای را در ایران ایجاد کردم. هیچ رشته فنی، دکترا نداشت و رشته من، اولین دکترای فنی در ایران بود. وقتی که ما میخواستیم شروع کنیم، ما را مسخره میکردند و میگفتند شما چه امکاناتی دارید؟! این آقای شهریاری که شهید شد، یکی از دانشجویان من بود. ایشان در آن رشتهای که من ایجاد کردم، تحصیل میکرد. آقای رئیسعلی هم در این رشته تحصیل کرده است. الان هم در رشته هستهای درس میدهم.

کیهان ورزشی: موفقترین رئیس فدراسیون زمان شما کی بود؟

همه زحمت کشیدند. آقای ترکان به همراه تیمش که آقایان صنعتکاران و طالقانی بودند، در تمام ردههای سنی اول شدند. کار رشته کشتی در آن زمان خیلی توسعه پیدا کرد. آقایان مشحون و یزدانی خرم هم واقعا معجزه کردند.

یک خاطره بگویم ؛ ما به کوبا رفته بودیم و فیدل کاسترو- خدا بیامرز- گفت شما که نمیتوانید مسابقه والیبال یا بسکتبال با ما داشته باشید. پیشنهاد میکنم که یک مسابقه مخصوص کوتاهقدها برگزار کنید.

خیلی به من بر خورد! گفت مثل مسابقات کشتی که در وزنهای مختلف برگزار میشود، والیبال و بسکتبال هم بر مبنای قد برگزار شود. ما آمدیم برای والیبال و بسکتبال برنامهریزی کردیم. آن زمان ما، در آسیا پنجم میشدیم. الان میبینید که بر تیم کوبا در کشور خودش پیروز میشویم.

کیهان ورزشی:لطفا از دیدار با فیدل کاسترو بگوئید.


فیدل کاسترو، آدم عارف و بسیار خوبی بود. زمانی که ما به کوبا رفتیم، احزاب کمونیست در آنجا جمع شده بودند. به همراهان خودم گفتم که از آقای کاسترو، تقاضای وقت خصوصی کنید. ایشان گفت که همه احزاب آسیایی اینجا هستند و من اصلا فرصت ندارم که وقت اختصاصی بدهم. آقای کاسترو در همان شلوغی
ها دست مرا گرفت و گفت بیا برویم در آن اتاق پنج دقیقه صحبت کنیم. من با منشی ایشان در آن اتاق بودیم. ظاهرا از صحبتهای من خوشش آمد و فردای آن روز زنگ زد و گفت من میخواهم به خانه شما بیایم. محل اقامت ما یک ویلای مجلل بود و آقای کاسترو به دیدن من آمد و گفت بیا برویم با هم بگردیم. ما 3، 4 ساعت در شهر باهم گشتیم. به یک مدرسه رفتیم و از یکی از بچهها پرسید تو در چه رشتهای درس میخوانی، و او گفت ریاضی؛ بعد به آن دانشآموز گفت این آقا مخ ریاضی است. به من گفت تو حتما بیا مرکز اتمی ما را ببین. من رفتم از محرمانهترین محل آنها بازدید کردم.

کیهان ورزشی: آقای دکتر، لطفا در ازای هر یک از اسامیای که به شما می‌‌گوییم، یک جمله بگویید.

بفرمائید.

کیهان ورزشی: دکتر قندی؟

دکتر قندی از همکلاسیهای دوران دبستان من است. ایشان یکی از نوابغ کشور ماست که در همه زمینهها وارد بود. مثلا این خانم میرزاخانی در ریاضی خوب بود ولی دکتر قندی در ریاضی، ادبی، انشا، خط، نقاشی و در تمام رشتهها وارد بود. اگر بخواهم به طور خلاصه بگویم، نابغه چند بعدی بود.

کیهان ورزشی: دکتر خرازی؟

سیاستمدار محجوبی بود.

کیهان ورزشی: دکتر سپهری راد؟

دانشمندی بود که وارد سیاست شد- ولی کاش وارد نمیشد.

کیهان ورزشی: مهندس هاشمیطبا؟

یک رئیس سازمان تربیت بدنی که در کارش موفق بود.

کیهان ورزشی: با ایشان اختلاف داشتید؟

نه؛ من با هیچ کس اختلاف ندارم. من به ایشان ارادت دارم. البته ممکن است زمانی که ایشان رئیس کمیته ملی المپیک بود، اختلاف فکری بین ما وجود داشته باشد.

کیهان ورزشی: شما دوست داشتید در زمانی که آقای هاشمیطبا، رئیس کمیته ملی المپیک بود، رئیس این کمیته هم میشدید؟

من اصلا نخواستم که رئیس کمیته ملی المپیک شوم ولی میخواستم با ایشان هماهنگ شوم. بعد از رفتن ایشان، به من پیشنهاد کردند که به جای آقای مهندس بروم ولی من میگفتم که این دو مسئولیت جداگانه است و من ترجیح میدهم که دو نفر عهدهدار آنها باشند. به اندازه کافی برای هر دو شغل،کار هست اما باید هماهنگ شوند.

کیهان ورزشی: مجله کیهان ورزشی؟

غفوری فرد: واقعا عشق من بود. زمانی که دبیرستان میرفتم، کیهان ورزشی 24 صفحه بود و جلد همنداشت. همه میگفتند لااقل یک سنجاق وسط این اوراق بزن که از هم جدا نشود. من شنبهها صبح زود بلند میشدم و کیهان ورزشی را میخوندم و بعد سر کلاس میرفتم. کیهان ورزشی از قدیم مورد علاقه من بوده است. اغلب نشریات کیهان، مورد علاقه من است. قبلا خیلی بیشتر میخواندم اما الان حداقل هر روز، کیهان را میخوانم. من دوره دانشجوییام، روزنامه کیهان را میخواندم. الان تنها روزنامهای که برایش پول میدهم، روزنامه کیهان است. پول برای مجله ندارم ولی هر روز هفته برایم کیهان را میآورند ولی پنجشنبهها که برایم نمیآورند، خودم میروم و میخرم.

کیهان ورزشی: شما خادم حرم امام رضا(ع) نیز هستید؟

من خادم حرم امام رضا(ع) و عضو هیئت امنای آستان قدس رضوی هستم. در کمیته فرهنگی آستان قدس هم فعالیت میکنم. خادم حضرت معصومه(س) و همچنین خادم حضرت عبدالعظیم حسنی(س) نیز هستم.

کیهان ورزشی: در زمان حضور شما در سازمان تربیت بدنی فعالیت در برخی رشته های ورزشی متوقف شده بود،چگونه موفق شدید مجوز فعالیت ورزشکاران در برخی رشته ها از جمله شطرنج، بوکس و شمشیربازی را صادر کنید؟

در اوایل انقلاب، بعضی از ورزشها را تعطیل کرده بودند. شطرنج، بوکس، شمشیربازی و کونگفو، از جمله این رشتهها بود که در زمان مرحوم آقای مصطفی داوودی اتفاق افتاد. ایشان طرحی به نام طرح بیست و هفت سالهها را ریخته بود. ما با هم دوست بودیم و من به ایشان ارادت داشتم. آقای داوودی، رئیس فدراسیون ناشنوایان هم بود. ایشان مسابقات را تعطیل کرد و گفت حرام است. زمانی که من استاندار بودم، یکی به من زنگ زد و گفت آقا ما والیبال بازی میکنیم، اگر بشمریم، گناه دارد؟ گفتم چرا؟ گفت اگر بشمریم، مسابقه میشود و حرام است! مثلا باشگاه استقلال را همان زمان بخشیدند. سوارکاری را بخشیدند. میگفتند ورزش به چه دردی میخورد! بعضی جاها را به زور گرفتند ولی بعضی جاها را خودشان دادند.

من در دانشگاه رئیس یک قسمت بودم. یکی از ورزشکارها به من گفت که ورزش در جمهوری اسلامی حرام است و دیگر نمیخواهد ادامه دهد! درباره حرمت بوکس گفتم چرا این رشته حرام است؟ گفتند چونکه خشن است. من گفتم که کاراته، از آن هم خشنتر است. بوکس با دستکش است و کاراته با دست و لگد میزنند! گفتم چرا کونگفو حرام است؟ گفتند چونکه میرزایی آن را آورده و ادعای خدایی کرده است! اول ادعای امامت و بعد نبوت و بعد ادعای خدایی کرده است. گفتم چرا شمشیربازی ممنوع است؟ گفتند که این رشته، لوکس است! گفتم کجای دین گفته که هر چیز لوکس حرام است؟

درباره شطرنج هم من با آقای هاشمی رفسنجانی صحبت کردم و ایشان گفتند ما زمان قبل از انقلاب با شاه مخالف بودیم و شطرنج یک بهانه برای مخالفت ما بود. برخی از ورزشینویسان علیه بنده مینوشتند. مثلا یک بنده خدایی به من میگفت شما از کدام مرجع پرسیدهاید که شطرنج اشکال ندارد؟ من میگفتم از آقای هاشمی پرسیدهام. ایشان میگفت آقای هاشمی که مرجع تقلید ما نیست. من گفتم شما میخواهید نماز بخوانید از یک روحانی میپرسید و او هم نظر مراجع تقلید را به شما میگوید.

کیهان ورزشی: آقای دکتر، زمانی که در مجلس بودید طرح مهمی برای بهتر شدن شرایط ورزش ارائه کردید؟

اگر من هیچ کاری هم نکرده باشم، لااقل همراه و در کنار مردم بودهام.همیشه در اتاق من به روی همه باز بود؛ چه زمانی که وزیر بودم، چه زمانی که استاندار بودم، چه زمانی که در تربیت بدنی بودم، چه زمانی که رئیس دانشگاه بودم؛ همیشه در نماز جماعت بودم و هرکس که میخواست مرا ببیند، آنجا میآمد و راحت مرا میدید. هر جا هم که میرفتم، خودم امامجماعت رزرو بودم!

کیهان ورزشی: اگر الان به شما پیشنهاد وزارت ورزش را بدهند، قبول میکنید؟

من اصلا توصیه نمیکنم که من و امثال من، وزیر ورزش شویم. جوانها باید بیایند کارها را در دست بگیرند، ولی هر خدمتی که از دستم بربیاید انجام میدهم. اگر تماس بگیرند و بگویند فردا بیایید جارو بزنید، قبول میکنم.

* سیف الله ترابی و محمود محمدی

برچسب ها: دکتر غفوری فرد
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار