PDF نسخه کامل مجله
شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 20 2024
کد خبر: ۳۲۶۵۸
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۱
عدو شود سبب خیر...؟!

خطرات پنهان و آشکار

برخلاف اخبار و گمانهزنی و شایعهسازی و ... که درباره مدیریت تیم پرسپولیس راه افتاده بود و حتی بعضی - که در میان این بعضی نام مقامات رسمی ورزشی هم دیده میشد - نام افرادی را به عنوان رئیس و مدیرعامل جدید این باشگاه معرفی میکردند، همانطور که همه اطلاع دارند، اعضای جدید هیئتمدیره تیم پرسپولیس معرفی و حتی اولین جلسه این هیئتمدیره با حضور ریاست وزیر ورزش برگزار شد. خوانندگان محترم و پیگیر مطالب این مجله و این صفحه به خوبی واقفند که ما در دو، سه شماره درباره تیم پرسپولیس و خطرات پنهان و آشکاری که این تیم تازه رو به راه شده و جان گرفته را تهدید میکرد، مطالبی داشتیم و طی آن به مسئولان امر به نوبه خود یادآور شدیم که آن جریانات و باندهایی که نان و نام و حیاتشان در گروی آشفتگی و بیسروسامانی فوتبال است و از اینکه ببینند که جایی و مکانی در این فوتبال تقریبا درست شده و از حاشیههای مخرب دور شده و بساط لفت و لیس و زدوبند و ... در آن جمع شده است وحرکت رو به جلو و مثبت در پیش گرفته، ناراحت و عصبانی میشوند، آری این جریانات به طور طبیعی از وضعیت تقریبا مطلوب تیم پرسپولیس هم ناراحت و برآشفته هستند و وضعیت حاکم بر این تیم را تحمل نخواهند کرد و با آوردن شواهد و نمونههایی به سهم خود هشدار دادیم که مسئولان ارشد ورزش - که بعضا با اظهارات غیرمسئولانه خود خواسته و ناخواسته در زمین آن جریانات مخرب بازی میکنند!- هرچه زودتر این تیم را دریابند و با اتخاذ تصمیم قاطع و مدبرانه، افکار و برنامههای کسانی که برای مدیریت این تیم و درواقع تامین منافع و جایگاه خود نقشه میکشند، خنثی و نقش بر آب کند و به اصطلاح آب پاکی را روی دست آنها بریزد و ...

فرصت را غنیمت بشمارید

خوشبختانه مسئولان محترم ورزش و مجمع باشگاه پرسپولیس و ... با تعیین هیئتمدیره و مدیرعامل این تیم، سروصداها و شایعات و ... را به طور موقت هم که شده، خاموش کردند. حالا بر هیئتمدیره تیم پرسپولیس - و همچنین استقلال که در سه هفته پیش تعیین شد - است که فرصت را برای خدمت غنیمت بدانند و با انجام کارهای اصولی و اساسی و بالاخره پایهای، ساختار تیم خود را اصلاح کنند و فراتر از روزمرگیها کاری را که تاکنون درباره تیمهای بزرگ و پرطرفدار کشورمان نشده، علیرغم همه سختیها و موانع پیش رو، انجام دهند و حداقل در دوران خدمت خود گامهایی را برای اینکه تیم متبوع و تحت نظر خود را به یک «باشگاه» - آنچنان که باشگاه را تعریف میکنند - تبدیل نمایند و اینگونه تیمها را با توجه به ظرفیتهای آشکار و نهانی که دارند، در خدمت کلیت ورزش کشور و پیشرفت آن قرار دهند.

حالا که صحبت به اینجا کشیده شد، بگذارید وارد بحث کلیتر و مهمتری بشویم که اتفاقا با مسایل و گرفتاریهایی که این روزها ورزش ما و به ویژه فوتبال کشورمان با آن درگیر است، ارتباط دارد.

غفلت از کارهای اساسی

متاسفانه در ورزش ما و به ویژه درباره رشتههای پرهیاهو و غوغایی و درعین حال جذاب و پرطرفداری مثل فوتبال، کارهای اساسی و ساختاری و پایهای یا اصلا صورت نگرفته یا خیلی خیلی کم انجام شده است. آنچه که سیاست و روش کلی حاکم بر این رشتهها چه در بعد برنامهریزی و چه از جنبه اجرایی حاکم بوده است، «روزمرگی» و «باری به هرجهت» بوده است. وقتی به عمد یا به سهو، با غرض یا از سر ناآگاهی، دیدگاه و تفکر «نتیجهگرایی» افراطی و «کمیت محوری» جنونآمیز بر کاروبار فوتبال ما و ذهن و اندیشه و ذائقه مسئول و مدیر و رئیس و مربی و ورزشکار و رسانه و تماشاگر و ... همه و همه حاکم شد، وضع از آنچه که بود بدتر هم شد. دغدغه اصلی اغلب مدیران مختلف فوتبال چه در رده باشگاهی و چه در سطح ملی، نتیجه گرفتن و قهرمان شدن و ... آن هم به هر وسیله و نادیده گرفتن بسیاری از اصول و ارزشها و شرطها و پیششرطهای نتیجهگیری طبیعی و منطقی بود و ... تمام هم و غم یک مدیر باشگاهی به ویژه در سطح تیمهای پرطرفدار صعود به بالای جدول و هرچه بالاتر، بهتر و قرار گرفتن در صدر و مقام اول هم که بهترتر!! و فبهاالمراد. دیگر اینکه وضعیت فرهنگی این تیم، مشکلات ساختاری تیم و مسئله آیندهسازی و توجه به فوتبال پایه، درآمدسازی و تامین هزینه ها و ... به چه صورت درمیآید و ... مهم نیست، مهم فقط قهرمانی و نتیجهگیری و بردن و نباختن است ولاغیر!

بیثباتی مدیریتی

تمام هم وغم و فکر و ذکر یک رئیس فدراسیون فوتبال در دورهها و مقاطع مختلف، صعود به جام جهانی بود، آن هم با هر وسیله و به هر قیمت و لونابودی فوتبال داخلی، تو سری زدن و خوار کردن لیگ ملی، نادیده گرفتن اصول و روشهای شناخته شده پیشرفت و موفقیت، عدم توجه بایسته به سنین پایه و آموزش و ... به این ترتیب و با توجه به اینکه عمر مدیریت هم در فوتبال ما کوتاه است و به اصطلاح «ثبات مدیریتی» وجود ندارد، هر مدیری شاید به طور طبیعی و با نوعی حسابگری و مصلحتاندیشی از انجام کارهای اساسی و زیربنایی که به طمانینه و آرامش و تدبیر و زمان کافی نیاز دارد، طفره میرود و فقط و فقط به دنبال این است که با گرفتن نتیجه اولا هو و مفتضح نشود، ثانیا بر عمر و دوام مدیریتی خود حتیالمقدور اضافه کند و ... با حاکم شدن این وضع و اوضاع است که عرض میکنیم در فوتبال ما، کارهای اساسی و ساختاری و پایهای یا اصلا صورت نگرفته یا خیلی خیلی کم انجام شده است.

«تیم»، نه باشگاه

مثلا یکی از کارهایی که باید تاکنون در این فوتبال انجام میشده و متاسفانه هنوز پس از گذشت سالهای زیادی نشده است، روشن کردن تکلیف تیمهای بزرگی چون استقلال و پرسپولیس است. این تیمها بدون تعارف هنوز که هنوز است یک «تیم فوتبال» هستند و به شیوه ساده و ابتدایی، مدیریت میشوند، درحالیکه با توجه به مصالح ورزش، و کارکردهای قوی و کمنظیری که چنین تیمهایی در نزد خود نهفته دارند، آنها باید هرچه زودتر به «باشگاه» تبدیل شوند، از مدیریتی کارآمد، علمی و پیشرفته برخوردار شوند و ... با عملکرد خود، با توجه به ریشهای که در ورزش دارند، پشتوانه و پایگاه مردمی که دارند و .... بر ورزش ما تاثیرات مثبت و سازنده بگذارند و .... از این نوع کارهای اساسی و ساختاری که در ورزش ما انجام نشده و معطل مانده است فراوان است و این غفلت از کارهای اساسی موجب شده تا روزها بگذرد و زمان سپری شود و ... وضعیت ذکر شده به صورت روند ثابت و روال کلی ورزش ما شناخته شود و ... روزمرگی و باری به هر جهت و کارهای رفع تکلیفی و دل بستن به نتایج گذرا و ... روش و هدف مدیران ورزشی و فوتبالی ما شود و ...

چکهای بیمحل فوتبال

طبیعی است که با این روش و روال کار کردن، نه تنها هیچ وقت ورزش در مسیر درست و منطقی حرکت نمیکند، بلکه به خاطر حاکمیت نتیجهگرایی و دست زدن به هر روش و وسیله و ترفند برای دستیابی به نتیجه، اشتباهات و خطاها و بدتر از همه انحرافات و تخلفات و بالاخره مفسدههای فراوان اتفاق میافتد - که متاسفانه افتاده است - البته درباره حاکمیت این روند غلط و روشهای غیرمنطقی و مبتنی بر روزمرگی و نتیجهگرایی، آنها که متوجه این مسیر اشتباه و این هدفگذاری غلط و فریبکارانه شده، سالها و بارها تذکر و هشدار دادهاند اما در هیاهوی ایجاد شده و مدیریتی - که ذکرش رفت - گوش شنوایی پیدا نشده و این وضعیت نگرانکننده کماکان بر کاروبار فوتبال ما حاکم است. وضعیتی که حالا آثار منفیاش به شکلی ملموس و خطرناک درآمده تا آنجاکه همانطور که اهالی ورزش اطلاع دارند، پای فیفا هم دارد به اوضاع فوتبال ما کشیده میشود و چند روز پیش شاهد بودیم که فیفا به فوتبال ما اولتیماتوم داده و مدتی را فرصت تعیین کرده است که مسائل و مشکلات خود را حل نماید و پروندههای مفتوح و مطرح درباره فوتبال ایران را پاسخ دهد و مختومه کند و این علامت و نشانه خوبی برای فوتبال ما نیست. به گمان ما این تازه شروع دخالت و توضیح خواستن مجامع بینالمللی فوتبال و در رأس آن «فیفا»ست از مسئولان ورزش و فوتبال درباره آنچه که در این رشته و در کشور ما میگذرد. متأسفانه مسئولان دیروز و امروز فوتبال (همان طور که گفته شد) به واقعیات فوتبال، اشکالات اساسی و ساختاری آن، توجه نکردهاند، قدمی محکم در جهت اصلاح خرابیها و رفع اشکالات بر نداشته و بر پایهای کج و ناقص و پرعیب و اشکال بنا را بالا برده و... و کار به اینجا رسیده است که حالا فیفا برای «چکهای بیمحل»ی که در این فوتبال توسط مدیرانی کشیده شده که غالباً امروز دیگر در جایگاه مدیریتی سابق خود قرار ندارند، به فوتبال ما اولتیماتوم میدهد و ضربالاجل تعیین میکند. حکیم و شاعر بزرگ ایران، سعدی شیرازی برای این طور مواقع فرموده است که:

علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست

به روزگار سلامت سلاح جنگ بساز

وگرنه سیل چو بگرفت، سد نشاید بست

اولتیماتوم فیفا را جدی بگیربد

متأسفانه مسئولان حال و سابق و اسبق ورزش و فوتبال ما، غرق در روزمرگیها، از مشکلات اساسی و گرفتاریهای اصلی حوزه تحت مدیریت خود غافل شده و به هشدارها هم توجه نکردهاند و... اما امیدواریم حالا این آقایان که به هشدار و تذکرات دوستان خیراندیش توجه نکردند، اولتیماتوم فیفا را جدی بگیرند و... که این بار قضیه به نظر میرسد خیلی جدی باشد:

به شادکامی دشمن کسی سزاوار است

که نشنود سخن دوستان نیکاندیش

یک ضربالمثل معروف هم داریم که میگوید: «عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد»، امیدواریم به مصداق این اشعار و مثلها و... مسئولان ذیربط فوتبال و ورزش لحظه و دمی در حال این فوتبال و کاری که ما داریم درباره این رشته انجام میدهیم و بلایی که داریم بر سرش میآوریم،درنگ و تأمل کنند، به خود بیایند و به فکر حل مسائل و درمان دردهای کهنه و مزمن آن بیفتند. باز هم تأکید میکنیم مشکلات و مسائل این فوتبال یکی، دو تا نیست، هم فراوان است و هم عمیقتر از این یکی، دو نمونهای که ذکرش رفت.

حرفهای کروش

کارلوس کروش، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در مصاحبهای مفصل با یک نشریه پرتغالی درباره مسائل مختلف فوتبال صحبت کرده است که علاقمندان حتماً آن را مطالعه کردهاند، مایلیم درباره یک بخش از صحبتهای ایشان در اینجا بحث کوتاهی داشته باشیم، بخشی که خیلی به نظرات این نشریه نزدیک است. کروش درباره «شرایط کاری در ایران» میگوید: «در اینجا (ایران) همه از تیم نتیجه میخواهند... در حالی که ایران از نظر شرایط کاری ضعیفترین شرایط را در جهان دارد، و اصلاً نباید به ردهبندی فیفا در این مورد توجه کرد» و این همان حرف قدیمی و همیشگی این مجله است که این بار توسط سرمربی تیم ملی فوتبال ایران که فردی دنیا دیده و با تجربه و فوتبالشناس است تأیید میشود، آن حرف که برای خوانندگان محترم کیهان ورزشی هم آشنا است، همان است که بارها گفتهایم و حتی چند سطر بالاتر هم به نوعی دیگر و به بهانه اولتیماتوم فیفا، تکرار کردیم، در حالی که فوتبال ما هنوز خیلی مسائل بدیهی و اولیه را رعایت نمیکند و فاقد امکانات لازم و کافی است، هنوز خیلی از اصول را جدی نگرفته و خیلی از شرایط ساختاری را فراهم نکرده است و... فرهنگ «نتیجهگرایی» و کمیت محوری بر آن سیطره یافته و دل و هوش بزرگ و کوچک را ربوده و همه دوست دارند تیمهایشان قهرمان شوند و در سطح ملی هم «نتیجه» بگیرد و مثلاً به هر وسیله و تمسک به هر ابزار و ترفندی، به جام جهانی برود. این حرف را که بیانگر ایده غلط حاکم بر فوتبال و هدفگذاری اشتباه آن است، حتی کارلوس کروش هم که از «حرفهای»های فوتبال دنیاست، صحه میگذارد و صد البته آن را تأیید نمیکند و به عنوان یک فرد صاحب شناخت نمیتواند تأیید هم بکند چون اصولاً کاری عقلانی و منطقی نیست. این وضعیت، این تفکر و دیدگاه هرگز به نفع فوتبال و آینده آن نیست، هر چند که البته به نفع باندهای آویزان و جریانات دلالی و منفعتجو است!

ماموریت سرمربی

کروش به عنوان یک مربی حرفهای، در برابر حقوقی که میگیرد و قراردادی که انعقاد میکند، مسئول است و خودش را متعهد میداند که به مأموریتی که صاحبکار به عهدهاش گذاشته است، عمل کند و خواسته آنان را اجابت کند. «صاحبکار»، از کروش، کمک به ساختن فوتبال، کشف و پرورش استعدادها و مشورت دادن در امور ساختاری و... را نخواسته است، او از کروش فقط و فقط یک خواسته دارد، آن هم «صعود به جام جهانی» است! و چون سطح و اندازه فوتبال ما با استانداردهای جهانی و تا جهانی شدن، فاصلهای بسیار بعید و طولانی دارد، کروش مجبور است برای رسیدن به هدف و کسب «نتیجهای» که مطلوب «صاحب کار» است، از ابزار مختلف استفاده کند، رو به لیگهای خارجی بیاورد، بازیکنان دورگه و شاغل در فوتبال اروپا را شناسایی کند و جاهایی به خاطر ضعف مدیریت فوتبال و عدم حمایت بایسته «صاحبکار»! خودش آستین بالا بزند و وارد گود شود، برافروخته و عصبانی شود، صدایش را بیش از حد بالا ببرد، به دعوا و درگیری لفظی ناچار شود و به قول خودش «برای که، آن جا، در ایران بخواهید موفق شوید، باید قدرت مدیریت و ریاست داشته باشید، شما باید آن جا بهترین تصمیمهای ممکن را خودتان بگیرید، نمیتوانید فقط به مربیگری فکر کنید و تصمیمی نگیرید.» او در ادامه به نکتهای اشاره میکند که هر خواننده و هر آشنا به روابط حاکم و مناسبات رایج در فوتبال ایران به راحتی معنی آن را میفهمد و صد البته تأسف میخورد که چنین روابط و فرهنگی در این فوتبال چنان ملموس و مشهود جریان دارد که به طور طبیعی فردی مثل کروش - که حتماً یک جامعهشناس ورزشی هم هست- خیلی زود آن را درک میکند و در برابر آن موضع میگیرد، و بسیاری از رفتارهای انتقادآمیز خود را توجیه میکند. ما هم بیش از این توضیح نمیدهیم، خودتان حرف کروش را در این باره بخوانید: «... دوست ندارم جلوی من حرفی بزنند و پشت سر من حرف دیگری بزنند. نمیخواهم دلقک فرض شوم. من با چنین شرایطی مشکل دارم و نمیتوانم اینها را بربتابم. اگر با چنین شرایطی برخورد کنم بله، آدم پیچیدهای میشوم.»

تا دیر نشده، کاری بکنیم

سخن را جمع کنیم دوست و دشمن، غریبه و آشنا، کارشناس و عامی و... و همه و همه مهمتر از همه واقعیتهای غیرقابل انکار فوتبال میگوید، این رشته ورزشی گرفتار جریانی شتابنده و غیراصولی شده و در مسیری بیراهه و رو به ناکجاآباد، در حال حرکت است و... بالاخره باید زمانی و جایی جلوی آن را گرفت و مسیر و روش آن را اصلاح کرد و اصول را به جای کار باری به هر جهت و منطق و برنامه را به جای روزمرگی در آن حاکم کرد. متأسفانه چون تاکنون جسارت و همت این کار در نزد مسئولان نبوده و آنان در برابر تذکرات خیرخواهان و انتقادات صاحبان قلم و سخن، گوش شنوا نداشتهاند، کار فوتبال به جاهای باریک کشیده و بدون تعارف- البته با عرض معذرت- «گند» کار دارد در میآید،... بالاتر هم گفتیم، فیفا حالا به ما و باشگاههای ما برای پرداخت دیون و بدهیهای خود به بازیکنان داخلی و خارجی، اولتیماتوم داده و مهلت تعیین کرده است، موقعیت و پرستیژ فوتبال ایران به خطر افتاده و... این بلایی است که خودمان سر فوتبال آوردهایم و... امیدواریم خودمان هم تا بیش از این دیر نشده، از خواب غفلت خارج شویم و جدیت و آیندهنگری را پیشه کنیم و طرح و برنامهای ریشهای و ساختاری برای فوتبال تدارک ببینیم که به قول شاعر میگوید:

تخم دیگر به کف آوریم و بکاریم زنو

کآنچه کاشتیم ز خجلت نتوان کرد درو

آرمانگرایی یا لاابالیگری؟!

مدافع خوش اخلاق و بلند بالای تیم پرسپولیس در بخشی از مصاحبهای که هفته پیش از او منتشر شد، مثل خیلی از اهالی ورزش -و برخلاف تعدادی انگشتشمار که اظهاراتشان واقعاً باعث تأسف شد- درباره شهادت شهید سرفراز، محسن حججی که در نبردی قهرمانانه، به دست عوامل گروه صهیونیستی و آدمکش داعش، به طور وحشیانه، شهید شد، اظهار نظر کرده و گفته است: «شهادت شهید حججی این مسئله را به ما گوشزد کرد که در مورد شهدا با معرفتتر باشیم، مخصوصاً در مورد شهدای مظلوم مدافع حرم».

محمد انصاری میافزاید: «شهدای مدافع حرم به خاطر امنیت کشور و دفاع از حرم میجنگند و برخی اوقات در مورد آنها کم لطفی میشود.» و بالاخره انصاری میگوید: «مهمتر از خون شهیدان، ادامه راه آنان است، ما باید علم شهدا را همیشه بالا نگه داریم...»

درباره کاری که شهدا و از جمله شهید سرفراز «محسن حججی» کردند، این قلم را نرسد، چیزی به رشته تحریر درآورد چون نه توانش هست و نه لیاقتش، حرفهای جوان خوش اخلاق فوتبالمان را بهانه کردیم تا بگوئیم، این مملکت هر چه دارد، از برکت خون شهیدان دارد. امروز اگر امنیت و آسایشی هست، تا بنده قلمفرسایی کنم، تو مدیریت کنی، او فوتبال بازی کند و... همه در این دنیای پرآشوب و ناامن شده توسط حرامیان و دشمنان بشریت «زندگی» کنیم، برای آن است که مردان مرد، قهرمانان واقعی و جوانمردان بیادعا، اما باغیرت و بیتوقع، برای دفاع از امنیت و آسایش و حراست از شرف و ناموس این ملک و ملت سینه سپر کرده و سخاوتمندانه و شجاعانه به مرگ یورش میبرند... مردانگی و انصاف نیست، این تلاشها، ایثارها، شهادتها و... فراموش شود. مسلمانی و انسانی، نیست اجازه دهیم این علم غیرت و مردانگی روی زمین بیفتد و... هرگز نباید از یاد شهیدان و کاری که مجاهدان و رزمندگان انجام میدهند، غفلت کنیم، پرچم افراشته در دست آنها، زمانی همیشه و در همه جا در اهتزاز خواهد بود که هر کجا هستیم در مسیر و جهت آن عزیزان حرکت کنیم.

سخن را کوتاه کنیم و حرف آخر را بزنیم، ورزش ما - مثل هر جا وعرصه دیگری- اگر میخواهد در مسیر تعالی و پیشرفت قرار بگیرد، در عرصههای فنی و فرهنگی، نقش و کارکرد خود را ایفا کند و به ملک و ملت و جوانان و بچههای این مردم خدمت کند، باید راه خود را از راه شهدا و هدف و آرمانهای آنان و همچنین روش و اخلاص و پاکبازی آنان جدا نکند... شعار نمیدهیم و انشاء هم نمینویسیم، ریشه درد و گرفتاریهای ورزش ما این است که به جای آرمانگرایی و جدیت در پیمودن مسیر منتهی به هدف، هرهری مسلکی و شلختگی و در خیلی جاها لاابالیگری را در پیش گرفته است و... بدون رودربایستی ریشه ایجاد چنین وضعیتی بیش از هر چیز و پیش از هر کس و هر کجا،در دیدگاه و روشهای «مدیریتی» ورزش است که... بارها درباره این درد نوشتهایم و... عمری باشد، باز هم خواهیم نوشت.

* سیدمحمدسعید مدنی

نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار