PDF نسخه کامل مجله
پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 25 2024
کد خبر: ۳۲۳۰۰
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۱۰
به بهانه حذف تیم ملی جوانان

در حد «ذره» و «دانه خردلی»

اوایل هفته گذشته خواننده محترمی از دیار قهرمانخیز استان، با نگارنده تماس گرفت. وی درباره مطلب هفته پیش «تکاپو» حرفهایی داشت که لب کلام و عصاره سخن ایشان این بود که یعنی چه «دولت دوازدهم ورزش را جدی بگیرد؟» مگر دولت یازدهم و یا دولتهای قبل از آن ورزش را جدی نگرفتهاند؟ این کاملاً امری بدیهی و موضوعی کاملاً روشن است که دولتها باید همه مسائل حوزه کاری و وظایف تعریف شده و قانونی خود- از جمله ورزش- را جدی بگیرند، اصلاً منظور از جدی گرفتن چیست؟ نکند شما هم دارید با مسائل سیاسی برخورد میکنید و...؟

سخن تلفنیمان البته به درازا کشید و از آنجایی که فکر میکنیم شاید این سؤال و آن شبهه در ذهن بعضی دیگر از خوانندگان محترم و مخاطبان گرامی هم مطرح باشد، بیمناسبت ندیدیم که قدری از حرفهایی که به سبیل توضیح برای آن خواننده عزیز مطرح کردیم، اینجا هم بیاوریم و در درجه اول هم عرض کنیم، ما جز به سربلندی و عزت این سرزمین انقلابی و قهرمان و تاریخی و متمدن فکر نمیکنیم. عضو هیچ دسته و باند و گروهی هم نیستیم، دغدغه و هدف و نیتی هم نداریم جز اینکه به سهم و توان خود، ولو در حد «ذره» و «دانه خردلی» در راه خدمت به ملک و ملت گامی برداریم. ما خود را تا خرخره مدیون این مملکت مظلوم و انقلابی و مردم نجیب و قهرمان میدانیم، بدهکار هیچ حزب و جناح و دستهای هم نیستیم، و زندگی و سابقه این مجله این ادعا را اثبات میکند و صحت این سخنان را گواهی میدهد و... فکر میکنیم همین چند جمله کافی باشد برای اینکه توضیح داده باشیم، سخن ما به لطف خدا از غرض و مرض و خردهگیری و مته به خشخاش گذاشتن و سنگاندازی و... مبری است، چرا که اصلاً منظورمان از اینکه دولت - وبالتبع آن همه و همه ورزش را جدی بگیرند، یعنی همین! یعنی اینکه از ورزش در جهت تأمین اهداف و منافع ملی و انتظارات مردمی و... استفاده کنند. نه اهداف شخصی و اغراض سیاسی.

علتالعلل مشکلات ورزشی

و اما منظورمان از اینکه «دولت دوازدهم ورزش را جدی بگیرد»، همان طور که گفته شد معنی آن ریشه در توضیح بالا دارد. ما معتقدیم تاکنون با وجود همه کارها و تلاشها و هزینهها و ساخت و سازها و فعالیتها و... ورزش در کشور ما جدی گرفته نشده است، و بیشتر از آن به عنوان ابزاری برای تأمین منافع شخصی و باندی و حزبی و تبلیغاتی و... استفاده شده است و این که میگوئیم دولت آینده آن را جدی بگیرد، حرفمان این است که دولت بعدی نگاه و طرز نگرش به ورزش را عوض کند تا ریشه بسیاری از مشکلات، نابسامانیها و بداخلاقیها، ناکامیهای فنی، خشکیده شود و ورزش با حرکتی روانتر و سریعتر در مسیر رو به جلو و پیشرفت حرکت کند. بارها نوشته و گفتهایم اگر با کمال تأسف میبینیم که دردهای ورزش تکراری است، برخی مشکلات آن گویا قرار نیست، حل شود، سوء استفادهچیها در آن اخلال و مفسده میکنند، ورزش از رشد و پیشرفت بایسته و متناسب با ظرفیت نهفته و توان و داشتههای بالقوه خود، برخوردار نیست و... اگر و اگر و اگر و...! باید دلایل آن را بررسی کرد و علتالعلل آن را شناسایی نمود. ما به صراحت عرض میکنیم علتالعلل این «چرا»ها، در این است که ما و همه ما، ورزش را، کارکردها و ظرفیتها و تأثیرگذاریهای مثبت آن را جدی نگرفتهایم و در خلوت خود و در جمع محارم و دوستان خود، درباره ورزش و آدمهای ورزش و آینده ورزش و... به گونهای خلاف آنچه در محافل عمومی و رسانهها و... در مدح آن میگوئیم، نظر میدهیم و سخن میرانیم.

دو بال «فن» و «فرهنگ»

بارها نوشتهایم، ورزش، وسیلهای بیش نیست، اما حرف بر سر این است که از این وسیله چه کسی و در جهت تأمین کدام هدف، استفاده میکند؟ ورزش هم مثل هنر، مثل سینما، مثل مدرسه، مثل دانشگاه و... وسیله است، اما آیا وسیلهای برای حرکت در کجراهه، ضربه زدن به روحیات و احساسات مردم و جوانان و تأمین منافع نامشروع و تاخت و تاز کردن جریانات مخل و مزاحم؟ یا وسیلهای برای خدمت به مردم و جامعه و ارتقای اخلاق و آگاهی و فرهنگ...؟

متأسفانه ما در ورزش به این قسمت دوم بهاء ندادهایم و این روشنگر و تبیین کننده این سخن است که چرا میگوئیم ورزش را جدی نگرفتهایم. ما اگر ورزش را آن طور که باید و لازم بود، جدی میگرفتیم، ورزش ایران اکنون هم از حیث فنی و کمی و جایگاه بینالمللی در ردههایی بالاتر قرار داشت و هم از نظر فرهنگی و اخلاقی از شرایطی به مراتب بهتر از این که حالا هست، برخوردار بود. ماحصل کلام برای اینکه ورزش ایران بتواند از نقطه و جایگاهی که در آن قرار دارد، و گام به مراحل بالاتر و فراتر بگذارد، برای اینکه کشور عزیز ما به کشوری «صاحب ورزش» به معنی واقعی، نه تبلیغی و شعاری و آماری و از سر خودفریبی و الکی خوشی و... تبدیل شود، باید دوبال آن یعنی «فن» و «فرهنگ» درست عمل کنند و ورزش ایران را به پرواز درآورند. در اینباره باز هم خواهیم نوشت. باید هم بنویسیم، چون اعتقاد راسخ داریم، ریشه و اساس بسیاری از مشکلات، تلخکامیهای اخلاقی، ناکامیهای فنی و... در این نکته ظاهراً بدیهی است. «ما ورزش را جدی نگرفتهایم.»

حذف تیم جوانان

تیم جوانان فوتبال ایران در آوردگاه جهانی با پیروزی 0-1 بر کاستاریکا شروعی خوب و امیدوارکننده داشت، اما از آنجا که اساس تیمداری و اصول مدیریتی و ظرایف ذهنی و روانی و خیلی مسائل دیگر در آن رعایت نشده بود، از نیمه دوم بازی دوم، آثار ضعف و سستی و فتور و بیش از همه «ندانمکاری» در این تیم نمایان شد و عاقبت آن شد که شد. امیدهایی که به این تیم بسته شده بود خیلی زود رنگ باخت و دو شکست پیاپی بعدی، آن هم در شرایطی که هم 0-2 مقابل زامبیا پیش بودیم و هم 0-1 پرتغال را شکست داده بودیم، کارنامه تیم ملی جوانان را در این رقابتها مختومه اعلام کرد. البته براساسا رسم شناخته شده و تعارف معمول باید این نکته را هم حتماً در این باره بیاوریم که همین که تیم ملی جوانان به مرحله نهایی مسابقات جهانی صعود کرده است، جای تقدیر و تشکر دارد. هم بازیکنان زحمت کشیدند و هم کادر فنی به سهم خود در این باره تلاش کرد، اما فراتر از این تعاریف و تعارفات باید بپرسیم، چرا تیم ملی جوانان که از حیث ظاهر و فیزیک و تکنیک، از حریفان خود چیزی کم نداشت، و این را با برتری -از حیث نتیجه- که در اکثر دقایق هر سه بازی بر حریفان، ثابت کرده بود، وچنین سرانجام و چنین سرنوشتی پیدا کرد و از گردونه رقابتها حذف شد؟

پاشنه آشیل تیم کجا بود؟

روشن است که این سؤال و سخن ما - که حرف بسیاری از خوانندگان ناراحت و دوستداران گلایهمند فوتبال بود که بعد از مسجل شدن حذف تیم ما، با کیهان ورزشی تماس گرفتید، هم هست- برخلاف نظر رئیس فدراسیون هرگز از سر زیادهخواهی و توقع غیرمنطقی نیست، کسی توقع نداشت این تیم قهرمان جهان شود اما همان طور که بالاتر آمد، جوانان ایران در هر سه بازی نشان داده بودند که از هیچ نظر از حریفان کم ندارند و شایستگی صعود به مرحله و مراحل بعدی را دارند. ناکامی و حذف تیم فوتبال جوانان ایران شاهد مثال خوبی است برای روشن شدن آن سخنی که در فراز اول این مطلب آوردیم. ناکامی «تیم جوانان» ریشه در «جدی نگرفتن» کار و بار و مسئولیت از سوی مسئولان دارد. تیم جوانان مان از حیث فنی و تکنیکی و فردی و فیزیکی از حریفان «کم» نداشت، پس کمبود این تیم چه بود که موجب شد قافیه را به حریفان ببازد و میدان و ادامه بازی را به دیگران واگذارد و خود چمدانها را ببندد و با چشمان گریان راهی فرودگاه شود؟ پاسخ به گمان مان جز این نیست که کمبود این تیم و پاشنه آشیل را باید طبق معمول در نحوه مدیریت فنی و روانی و اخلاقی آن دانست. پاسخ این است که مسئولان ذیربط اصول کاری را رعایت نکرده، ملاک و معیار انتخاب مربی و سرپرست و کادر فنی را به ویژه با توجه به میدان بزرگ و مهمی که پیش رو داشتهاند، جدی نگرفتهاند و... طبق معمول در این طور مواقع معامله و بدهوبستان و رودربایستی و تعارف و از خجالت دوستان درآمدن و سفارش و... براصل مهم «شایستهسالاری» فائق آمده است. وقتی چنین عمل شود و این گونه اصول و معیارها نادیده گرفته شود، تکلیف آن تیم و احساسات مردم و حیثیت ملی، معلوم میشود که چه میشود؟ معلوم میشود که ما سرنوشت فوتبال را و آینده آن را جدی نگرفتهایم و در سایه «صعود به جام جهانی»، دنبال کار خود رفته و دنبال کار تیم را رها کردهایم. این داستان در مرحلهای بالاتر درباره «فوتبال ملی» هم صدق میکند.

«صعود به جام جهانی» به نفع کی؟

همه فکر و ذکر، و همه هم و غم مسئولان از ورزشی و غیر ورزشی این است که تیم ملی فوتبال به «جام جهانی» صعود کند، تا اینجای کار اشکال ندارد. همه دوست دارند تیم ملی کشورشان به جام جهانی راه پیدا کند در میان تیمهای برگزیده و برتر فوتبال جهان داشته باشد، چه چیزی بهتر از این؟ اما حرف این است که آن همه فکر و ذکر و آن همه هم و غم برای صعود به جام جهانی برای خود فوتبال و رضایت دوستداران و پیشرفت این رشته جذاب و پرطرفدار است یا برای این است که این فرد و آن باند و این حزب و آن دولت از «صعود به جام جهانی» حربهای بسازند برای استفادههای شخصی و جناحی و تبلیغاتی؟ چرا وقتی تیم ملی فوتبال به جام جهانی صعود میکند، انگار همه چیز درباره فوتبال به پایان رسیده و همه اهداف تحقق یافته و وقت تقسیم غنیمت و پز دادن است، دیگر اقدامات و برنامههای لازم و مکمل که میتواند به رشد و تقویت فوتبال ملی کمک کند، پیگیری نمیشود و دوباره روز از نو روزی از نو؟!

هر که نا مخت از گذشت روزگار

نیز نا موزد ز هیچ آموزگار

ضربه از «درون»

متأسفانه ما از گذشت روزگار و تکرار ناکامیها و از یک ناحیه چند بار گزیده شدن، درس نمیگیریم و نمیخواهیم عبرت بگیریم چون همان طور که گفته شد، قرار نیست، ورزش را در حد خودش- نه بیش و نه کم- جدی بگیریم. جهان سر به سر حکمت و عبرت است - چرا از آن همه بهر ما غفلت است؟ ما سالهای سال است مثل خیلی از اهالی فوتبال میگوئیم ریشه بسیاری از شکستها و ناکامیها این رشته را در «درون» آن جستوجو کنید. وقتی حذف ناسزاوارانه تیم جوانان را در مسابقات جهانی میبینیم، حداقل خودمان بیشتر به این حرف ایمان میآوریم چرا که میدانیم این حرف و نظری احساسی، بیپایه و بدون سند و خدای ناکرده از سر غرض و بیانصافی نیست. فوتبال ما سالهاست چوب عدم جدیت، انفعال و مرعوب شدن مسئولان و فقدان یک مدیریت، با صلابت و متمرکز بر اهداف ملی را میخورد. شکست و ناکامی تیم جوانان قصه تازه و موردی منحصر به فرد نیست، این اولین بار نیست که فوتبال ما پیش از آنکه به دست حریفان ناکام شود، به دست خودمان، عدم جدیت و بیتدبیری و... مسئولان ضربه میخورد و اگر تغییری در روشها و نحوه مدیریت آن صورت نگیرد، بدون شک در آینده باز هم تکرار خواهد شد.

همین یکی، دو شماره پیش بود که به مناسبت اظهارات آقای تاج رئیس فدراسیون فوتبال که گفته بود «حال فوتبال خوب است» نوشتیم حال فوتبال ایران خوب نیست، اما میتواند خوب باشد، به شرط آن که کار و بار آن جدی گرفته شود، بر امور ریز و درشت آن، نظارت و کنترل دقیق اعمال شود، هیچ امری از امور آن به امان این و آن رها نشود. فوتبال ما میتواند و باید حالش خوب شود. به شرط آن که همه، به ویژه مسئولان و مدیران آن، علیالخصوص مسئول درجه اول آن، یعنی رئیس فدراسیون که امروز نامش آقای تاج است. در این باره (بهبود حال فوتبال)، اولا بر کار و بار و حوزه مسئولیت خود اشراف و آگاهی لازم را داشته باشد و ثانیاً عزم جدی و اراده محکم و بالاخره برنامه و تدبیر داشته باشد.

هر که در او جوهر دانایی است

بر همه کاریش توانایی است

این «آینده» کی میرسید؟!

سخن را جمع کنیم، ما تاکنون ورزش را جدی نگرفتهایم، و ورزش و کارکردهای متنوع آن بیش از آنکه در خدمت جامعه و مردم و اهداف ملی و سیاستهای کلی ممکت و نظام باشد، بازیچه دست پدرخواندهها و جریانات منفعت جو و چسبیده به ورزش قرار گرفته است. با این حال این حرفها که منطبق بر واقعیات غیرقابل انکار است، به معنی یأس و نومیدی نیست که بزرگترین گناه کسی که به قادر متعال ایمان و اعتقاد دارد، «ناامیدی» و «یأس» است. بنابراین با وجود همه کمکاری و عدم دقتها و سهلانگاریها و البته با وجود همه تلاشها و کارهای عالمانه و مخلصانه که درباره ورزش انجام شده است، امید میرود که در «آینده»، نگرش و روش مناسب و کارآمد بر حال و روز ورزش حاکم شود اما سؤال این است که این «آینده» کی هست و کی میتواند باشد؟ آیا این آینده همین فرداست، آیا این آینده را همین تیم فعلی اداره کننده و مدیریت فعلی ورزش رقم خواهد زد و لااقل حرکت به سوی آن را آغاز میکند یا اینکه این آینده نامعلوم است و فعلاً زمان مشخصی برای آن نمیتوان تعیین کرد. ما در شماره قبل به بهانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، که فارغ از نتیجه و پیروزی و شکستها و... چشم جهانیان را به سوی کشور عزیز و انقلاب ایران خیره کرد و طی آن ملت بزرگ ایران بار دیگر حماسهآفرینی نمود، نوشتیم: امیدواریم، دولت دوازدهم ورزش را جدی بگیرد و فراتر از سطحینگری و نتیجهگرایی و کمیتمحوری و آمارپردازی و کارنامهسازی و... برای این و آن حزب و جناح، در جهت تقویت ساختارها، کم کردن و ایجاد زیرساختها و بالاخره به جا آوردن شکر نعمت که آن عبارت است از استفاده صحیح و مناسب از داشتههای مادی سرشار و سرمایههای انسانی غنی است، برنامهریزی و حرکت کند. آیا این امیدواری ما تحقق پیدا میکند یا خیر؟ پاسخ آن به زودی معلوم خواهد شد، اما پاسخ هر چه باشد، در اصل قضیه تغییری ایجاد نمیشود، ورزش ما برای اینکه به حق و جایگاه خود برسند به توجه و جدیت بیشتر و افکار بزرگ و مردان بزرگ احتیاج دارند. این ورزش بالقوه بزرگ است، کسانی میتوانند این قوه را به فعل برسانند و این بزرگی را در عرصه عمل آشکار و عینی سازند که خود بزرگ باشند، با کارهای کوچک، آدمهای کوچک و سست همت که فکر و ذکرشان تأمین منافع کوچک و تحقق اهداف کوچکتر است، نمیتوان حق این ورزش را ادا نمود، نمیتوان پاسخ توقعات مردم را داد. آقای تاج در واکنش به سیل اعتراضات و انتقادات درباره حذف تیم جوانان میگوید خوب است منتقدان «راهکار» ارائه دهند.

عرض میکنیم آنها بارها راهکار دادهاند، این مجله بارها به سهم و توان خود راهکار داده است، اولین راهکار این است که از گذشته و تجربیات درس بگیریم و همه جا به جای خاصه خرجی کار را به دست «کاردان» بدهید. مردم بدهکار زید و عمرو نیستند، فوتبال مدیون هیچ نام و فردی نیست.ما هر جا با ورزش خود درست معامله کردیم، نخواستیم از آن حربهای برای تأمین منافع شخصی و یا سکویی برای پرتاب به مناصب بالاتر بسازیم و الحق و الانصاف، با نیت پاک و به قصد خدمت به مردم و جامعه و شاد کردن دل جوانان، درباره آن عمل کردیم، افراد بزرگ، افکار سازنده، و نیتهای خیر را دور هم جمع کردیم، به هدف و موفقیت رسیدیم، برای مثال درباره کلیت فوتبال خوب عمل نکردهایم، اما چون برای رسیدن به هدف بزرگ جام جهانی، اسباب بزرگی را فراهم آوردیم، از مربی بزرگ و صاحبنام که حداقل بر سر اعتبار خود حاضر به معامله با هیچ مداخلهجلوی زیادهخواهی نبود و دور به آدمهای کوچک نداد، استفاده کردیم، به هدف هم رسیدهایم و با همین مربی دو دوره پیاپی راهی مرحله نهایی جام جهانی شدهایم. آقای سلطانیفر درباره ورزش، آقای تاج در باره فوتبال، آقای خادم درباره کشتی و همه مسئولان ردههای مختلف ورزش اگر واقعاً قصد دارند، تحول و پیشرفت ایجاد کنند، باید از راههای رسیدن به پیشرفت وارد شوند. هر کاری راه دارد. راه پیشرفت هم معلوم است. ابزار پیشرفت را باید فراهم آورد، یکی از این راهها، استفاده از آدمهای بزرگ، افکار بزرگ، همکاران مخلص و متخصص است و سخن را با جملهای از استاد حسن حبیبی مرد بزرگ و صاحبنام فوتبال ایران که سالهاست کنار نشسته و شاهد ورجه ورجه و شلتاق کردن آدمهای کوچک و پرمدعی و تازه از گرد راه رسیده است، تمام میکنیم. حسنآقا دو شماره پیش در گفتوگو با کیهان ورزشی گفته بود.:

«متأسفانه تعداد افراد بزرگ و مجرب در فوتبال کمتر از گذشته شده است. بیشتر آدمهای بزرگ فوتبال ما در متن فوتبال نیستند و بیشتر خانهنشین شدهاند، یا تمایلی برای ورود به فضای کنونی فوتبال را ندارند و...»

* سیدمحمدسعید مدنی

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار