PDF نسخه کامل مجله
چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 24 2024
کد خبر: ۳۲۰۰۲
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۸:۴۰
ورزش ابزار است،اما در خدمت منافع ملی یا سوءاستفاده باندی؟!

1- نگاه ابزارانگارانه

ورزش ایران علیرغم تواناییهای بالقوه و ظرفیتهای نهفتهای که دارد و با وجود آن که گهگاه و آنگاه که از این داشتهها به طور حسابشده و دلسوزانه استفاده شده و یا اینکه به طور اتفاقی برخلاف روال معمول، جرقهای زده و ستارهای درخشیده، افتخارات قابلتوجهی در عرصههای بزرگ جهانی و میادین مهمی چون المپیک و... به نام آن ثبت شده است، اما هنوز با نگاهی واقعبینانه، غیرشعاری و منصفانه، در آغاز راه پیشرفت و توسعه قرار دارد، و کارهای بسیاری برای حرکت دادن و شتاب بخشیدن به سرعت آن در مسیر پیشرفت باید انجام بشود که نشده و کماکان معطل و بر زمین باقیمانده است. کارهایی که اگر واقعا بخواهیم «ورزش» داشته باشیم، و از کارکردهای شناخته شده ورزش در عرصههای مختلف و جملگی در جهت «منافع ملی» استفاده کنیم، باید حتما انجام شود و بدون انجام آنها حرف زدن از «ورزش»، فقط حرف است و نه چیزی بیشتر. یکی از کارهایی که باید درباره ورزش انجام دهیم همان است که بارها به آن پرداخته و درباره آن تذکر دادهایم و حرف جدیدی نیست، این حرف ساده و روشن این است که: به ورزش در حد خودش توجه کنیم و بها دهیم، نه کمتر، نه بیشتر! حرفی که شاید از نظر بعضی عجیب و سؤالبرانگیز جلوه کند اما از نظر ما علیرغم حرفها و شعارها و... ما و بهتر بگوئیم آنها که باید و وظیفه دارند، به دلایل و انگیزههای مختلف برای ورزش بهای بایسته قائل نیستند و نگرش حاکم بر ورزش طی سالها و دورههای مختلف مدیریتی درباره ورزش، نگاهی «ابزارانگارانه» به این مقوله بوده است.

2- معنی نگاه ابزارانگارانه

البته خوب است در این باره توضیحی دهیم، تا موضوع روشنتر شود. این که میگوئیم نگاه «ابزارانگارانه» بر ورزش، حاکم بوده و هست و این نگاه و نگرش را غلط میدانیم به این معنی نیست که ما معتقدیم ورزش باید «هدف» باشد. ما اتفاقا معتقدیم ورزش وسیله و ابزاری بیشتر نیست. وسیله و ابزاری که باید در خدمت اهداف اجتماعی و منافع ملی و مردمی قرار بگیرد اما حرفمان این هم هست که این ابزار و وسیله که در صورت استفاده صحیح میتواند منشأ اثرات مثبت و خدمات مفیدی هم در حوزههای مختلف اجتماعی باشد، نباید در خدمت منافع شخصی و جناحی و باندی، قرار بگیرد. ورزش، ابزار است، نحوه استفاده از این ابزار مهم است. حرف ما این است که ما تاکنون از ورزش به درستی استفاده نکردهایم و اجازه دادهایم طی سالها افراد و جریانات و باندها و... از آن به نفع منافع مادی و مالی و سیاسی و... خلاصه غیرورزشی خود، بهره ببرند. با این توضیحات فکر میکنیم معنی آن حرفی که چند سطر بالاتر آوردیم، روشنتر شود.

3- نگرش و روشها

ما باید به ورزش در حد و اندازه خودش، بهاء بدهیم و از این ابزار مهم آنطور که در کشورهای پیشرفته و صاحب ورزش دنیا استفاده میکنند، در جهت خدمت ملک و ملت استفاده نمائیم. این حرف ما شاید به مذاق بعضی مخاطبان به ویژه برخی مسئولان محترم ورزش تلخ و در عین حال اغراق‌‌آمیز به نظر برسد، اما اعتقاد قلبی و نظر کارشناسانه ماست و اطمینان میدهیم که از غرضورزی و بیانصافی دور است. ما هنوز که هنوز است به ورزش بهای لازم را ندادهایم، و بنابراین نگرشی «ابزارانگارانه» - در معنایی که توضیح دادیم- بر آن حاکم است و به طور طبیعی روشهایی که برای اداره ورزش به کار میبندیم، روشهای متناسب و منطبق با آن نگرش است. روشهایی که آنقدر که منافع این و آن، فرد و باند و جریان و جناح غیرورزشی را تامین میکند، در خدمت منافع ورزش و در جهت خواست و رضایت مردم، نیست. یکی از اولین کارهایی که هر مدیر و تیم مدیریتی که سکان امور ورزش را به دست میگیرد باید درباره ورزش انجام دهد، اصلاح این نگرش و نگاه غلط اما حاکم بر کار و بار ورزش، ایران است. اگر این نگرش و طرز تلقی عوض شود، به طور قطع و حتم روشهای مدیریتی و نحوه اداره ورزش هم فرق خواهد کرد، و ورزش در مسیر پیشرفت و تامین منافع ملی حرکت خواهد کرد.

4- دو پدیده در عرصه مدیریتی ورزش

البته همانطور که نوشتیم کارهای انجام نشده و اقدامات معطلمانده در ورزش بیش از اینهاست اما عدم انجام آنها و اینکه کمتر مسئولان سراغ آنها رفتهاند، ریشه در نگرش حاکم بر ورزش دارد، بنابراین اولین حرکت و قدم لازمی که باید برای آن کارها، انجام و برداشته شود، اصلاح نگرش ذکر شده است. نگرشی - که باز تکرار میکنیم- از ورزش وسیلهای ساخته است نه برای استفاده در مسیر منافع ملی و تامین خواستههای علاقهمندان، بلکه در خدمت اهداف غیرورزشی از اهداف مالی و مادی گرفته تا اهداف سیاسی و جناحی و تبلیغاتی و... نگرشی که سر و سامان یافتن ورزش و اصلاح روشهای آن را به ضرر خود میداند و با آن به اشکال مختلف و به شیوههای گوناگون - آشکار و پنهان- مخالفت میکند. صاحبان این نگرش دغدغه این را ندارند که ساختار ورزش اصلاح شود، زیرساختهای آن محکم شود، در آن و برای آن کار اساسی صورت بگیرد، بلکه آنها همانطور که ذکر شد به ورزش به عنوان ابزاری طعمهگونه برای اهداف شخصی و جناحی خود نگاه میکنند. حاکمیت چنین نگرشی- که باز تاکید میکنیم اختصاص به حالا و این دوره و این مدیریت ندارد- حتیالمقدور مانع میشود که کار دست کاردان باشد، افراد عاشق و متخصص و مدیران دلسوخته و مردمی که عصاره و چکیده ورزش هستند، حوزههای مدیریتی ورزش را اشغال نمایند. در واقع صاحبان این نگرش، «مدیر» نمیخواهند افراد و همدستانی هماهنگ و همراه و مطیع میخواهند که در خدمت اهداف آنها قرار بگیرد. این است که ما طی سالیان اخیر در ورزش عمدتا شاهد دو پدیده در عرصه مدیریتی ورزش بودهایم: 1- بیثباتی و تزلزل مدیریتی (هر گروه و دولتی که آمده، افراد خودش را در جای جای ورزش قرار داده که مدیران قبلی را با هر کارنامه وعملکرد مثبت یا منفی کنار گذاشته) 2- ظهور مدیران غیرورزشی و ناشناخته و... در رأس فدراسیونها، تیمها، باشگاهها و...

به طور طبیعی روشن است که خروجی چنین «مدیریتی» چه میتواند باشد؟! اینها هر دو در بحث مدیریت، عوامل منفی و بازدارنده به حساب میآید. مدیری که کارش را بلد است اما ثبات ندارد و به خاطر مستقل بودن و متخصص بودن و جناحی و وابسته نبودن، جایگاه متزلزل دارد و نمیتواند در حوزه کاری خود دوام بیاورد و برنامههایش را اجرا کند و مدیری که اصلا این کاره نیست، با مقوله ورزش و مدیریت ورزش - که ظرایف و شگردها و جامعهشناسی خودش را دارد- کاملا غریبه و ناآشناست و صرفا آمده است تا مجری اوامر باشد و...

5- اصلاح نگرش

اگر بخواهیم این بحث را ادامه دهیم و این سلسله از زنجیره علت و معلول را ادامه دهیم، سخن به درازا میانجامد و حوصله خواننده محترم را سر میبرد. تا اینجای بحث پیش رفتیم تا منظور خودمان را روشن کنیم و بگوئیم چگونه نگرش غلط حاکم بر ورزش، همهچیز را تحتالشعاع خود قرار میدهد و اجازه نمیدهد که ورزش ایران علیرغم استعدادها و داشتههای ارزشمند خود، در ابعاد مادی و انسانی از رشد و پیشرفت بایسته و مورد انتظار برخوردار شود و چگونه خروجی این نگرش غلط، رهاوردهای منفی و آزاردهنده، خواهد بود که کارکردهای مثبت ورزش را خنثی و گاه ورزش را و آنچه را که به آن مربوط است، در هیبتی منفی و ضداخلاق و فرهنگ، نمایان میسازد. همانطور که پیش از این هم به مناسبتهای مختلف، بارها به سهم خود یادآور شدهایم، «اصلاح نگرش در ورزش» یکی از اولین کارهایی است که برای اصلاح حال و روز ورزش و قرار دادن آن در مسیر پیشرفت و حرکت رو به جلو باید انجام گیرد. این نکته مهم و بسیار حیاتی برای ورزش را، در آغاز سال جدید هم یادآور شدیم تا در این باره به وظیفه خود عمل کرده باشیم.

من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم

تو خواه از سخنم پندگیر و خواه ملال

6- کشف و پرورش استعدادها

وزیر ورزش در حاشیه افتتاح یکی از پایگاههای قهرمانی حرفهایی زده که قابل تأمل است. حرفهایی که البته تازه نیست، اما همین که ایشان به عنوان سکاندار فعلی ورزش به آنها توجه و بر آنها تاکید میکند جای امیدواری است. آقای سلطانیفر به درستی میگوید که «در شهرهای محروم استعدادهای زیادی داریم که باید شناخته شوند و در میادین حضور یافته و بدرخشند.» این سخن درست در عین حال واقعیت تلخی است که درباره ورزش ما وجود دارد. بدون اغراق کشور ما سرشار از جوانان برومند و هنرمند و استعدادهای کمنظیر است که درحوزههای مختلف علمی و هنری و... ورزشی از قابلیتهای نهفتهای برخوردار هستند. برای کشف و شناسایی این استعدادها و جوانان بالقوه توانمند باید سازوکارهای لازم در همهجا از جمله ورزش فراهم آید که یکی از این ساز و کارها میتواند همین «پایگاههای استعدادیابی» باشد. این کار البته چند سالی است در ورزش شروع شده، طی دو، سه سال اخیر هم بیشتر در معرض توجه مسئولان ورزش قرار گرفته است، اما هنوز عملا بازدهی و تاثیر و میزان عملکرد آن مشخص نشده است. آنچه در آن تردیدی نیست، همین نکته است که اهالی فن و ورزش با هر سلیقه و دیدگاهی به آن اذعان دارند، ورزش ما از لحاظ نیروی انسانی و ظرفیتهای بالقوه، کم و کسری ندارد، آنچه که درباره آن حرف، انتقاد و گلایه هست، این است که آن شرایط و سازوکارهایی که برای کشف و پرورش این استعدادها لازم است، هنوز به وجود نیامده است و عملا در این باره به نوعی «کفران نعمت» میشود. مسئله استعدادیابی و کشف جوانان مستعد برای پرورش و تربیت و وارد کردن آنها به عرصههای قهرمانی و... یکی از همان کارهایی است که بالاتر اشاره کردیم، باید درباره ورزش ما انجام بشود، اما هنوز که هنوز است، آنطور که بایسته و لازم است، انجام نشده است. در حالی که اگر قرار بر رشد و پیشرفت ورزش باشد، باید در برنامهریزی ها درباره ورزش نه به شکل صوری و تشریفاتی، بلکه به صورتی همه جانبه و علمی، در اولویت قرار بگیرد و با جدیت و وسواس لازم دنبال شود، از اینجاست که ما میتوانیم بر توان ورزش خود بیفزاییم. قهرمانان بالقوه و استعدادهای نهفته را کشف کنیم و در مسیر کسب افتخار برای ورزش کشور قرار دهیم.

7- فضای سالم و سازنده

یکی از شرایط لازم برای حرکت در مسیر پیشرفت، ایجاد محیط سالم و مستعد برای کار کردن و برنامهریزی و اجرای صحیح و دقیق برنامههاست، طبیعی است که در محیطی شلوغ، متشنج، پر از درگیری و هیاهو و تحت تاثیر حاشیههای ویرانگر انجام کاری سازنده و حرکت در مسیر پیشرفت، کاری بسیار دشوار و نزدیک به محال است. بنابراین به طور طبیعی یکی از مهمترین و ضروریترین کارهایی که هر مدیر برای انجام وظایف و پیشبرد امور مربوط به حوزه کاری خود باید انجام دهد، فراهم آوردن شرایط مساعد و ایجاد بستر مناسب برای انجام روان و حتیالمقدور بیدردسر کار و اجرای برنامههاست.

درباره ورزش هم داستان غیر از این نیست. ورزش ما برای پیشرفت و مسئولان امر برای انجام و اجرای برنامههای خود باید از فضا و شرایط سالم و کمتنش و مساعد کاری برخوردار باشند. بر همین مبنا وقتی از قول وزیر محترم ورزش میشنویم که «خدا را شکر الان تنش و حاشیه در ورزش کشور کمتر شده است» ما هم به عنوان یک دوستدار ورزش به نوبه خود، خوشحال میشویم و خدا را از این بابت سپاس میگوییم و برای هر کسی که در هر جا و به اندازه توان و همت خود در ایجاد این فضا و کم کردن حاشیهها گام و قدمی برداشته دعا و آرزوی توفیق میکنیم.

8- حاشیه و تنش در ورزش به نفع کیست؟

تردید نداریم اگر واقعا چنین باشد که وزیر محترم میگوید، دیر یا زود اثرات مثبت آن بر حال و روز ورزش کشور آشکار خواهد شد. هر چقدر حاشیه و تنش و هیاهو به ضرر ورزش است، همان اندازه و بلکه بیشتر به نفع کسانی است که دور و بر ورزش بساط خود را پهن کرده، بدون اینکه به سرنوشت و آینده آن کوچکترین اعتنایی داشته باشند، به دنبال کسب نام و نان و تامین منافع خودشان هستند. متاسفانه این جریانات حاشیهساز و تنشآفرین طی سالهای اخیر در ورزش ما نفوذ و جای پای محکمی یافتهاند و از طریق ابزار و وسایل گوناگون در اختیار از جمله بعضی رسانهها که به لطف! بیتوجهی مسئولان و عدم نظارت بایسته دستگاههای ذیربط، سعی در آن دارند که حال و هوای ورزش را به گونهای بسازند و تنظیم نمایند که از رهگذر آن، منافع خودشان تامین شود.

ما حرف و نظر آقای وزیر را جدی میگیریم و خوشحال هم میشویم که ایشان در اینباره چنین نظری را دارند، اما همانطور که پیش از این و در دوره مدیریتهای قبلی ورزش بارها نوشتهایم جریانات حاشیهساز و تنشآفرین به این آسانی و با این سرعت دست از سر ورزش برنمیدارند. حیات و بقا و جایگاه آنها در گروی رخنهای است که در ورزش کردهاند، به همین دلیل در برابر هر جریانی که میخواهد به سلامت فضای ورزش کمک کند و هر فرد و مدیریتی که عزم را برای مبارزه با زشتیها و پلشتیهای ورزش جزم کرده و قصد دارد شر حاشیههای مخرب و حاشیهسازان مغرض را از سر ورزش کم نماید، به لطائفالحیل ایستادگی و مقاومت میکنند و در کمال تاسف مواردی هم سراغ داریم که این جریانات موفق هم شدهاند. به این صورت که آنها آن جریان و مدیر درستکار و اصلاحطلب را در خود حل و جذب کرده و در عمل وی را به مجری اوامر خود تبدیل کرده است یا اگر به این کار موفق نشده موجبات عزل و برکناری وی را فراهم آورده است. این است که خدمت وزیر فعلی ورزش هم عرض میکنیم:

دام سخت است مگر یار شود لطف خدا

ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم

9- مقابله حاشیه‌‌سازان با مدیران سالم

این جریانات مخرب و ضد ورزش که خود را صاحب ورزش میدانند، سالهاست پنهان و آشکار در بسیاری از جاها برایش خط و ربط تعیین میکنند. هر جا که احساس کنند که موضوع جدی است و ارادهای به میدان آمده و مدیریتی عزم خود را جزم کرده است که شجاعانه و انقلابی با حاشیهسازان و منفعتجویانی که آرامش و احترام را از فضای ورزش سلب کردهاند، با آن در میافتند و اگر نمیتوانند در کوتاه مدت آنان را به طور کلی از صحنه ورزش محو و ریشهکن سازند، لااقل از میزان نفوذ و مداخله و تاثیرگذاری آنها بکاهند، با تمام توان و البته با روشهای گوناگون به میدان خواهند آمد و خلاصه به این زودی حاضر نیستند دست از سر ورزش بردارند و آن را به حال خود بگذارند.

10- ضربات فرهنگی و اخلاقی بر پیکر ورزش

متاسفانه ورزش ما طی سالیان اخیر از سوی این جریانات و باندها، ضربات زیادی به ویژه از حیث اخلاقی و فرهنگی خورده است. مسئله حضور و شلتاق کردن این افراد و جریانات فقط به مسائل مالی و سوء استفادهها و زد و بندهای ناسالم محدود و تمام نمیشود، ورزش به دلیل حضور و مداخله و خطدهی این افراد و باندهای ضد ورزش از نظر «اخلاقی» خیلی متضرر شده است و اگر تقریبا همه دلسوزان ورزش امروز در این باره متفقالقولند که نیاز و کمبود ورزش ما برای پیشرفت پیش از آنکه فنی و مالی و مادی باشد، اخلاقی و فرهنگی است. بدون تردید بخش مهمی از آن ناشی از وجود و نفوذ و تاثیرگذاری این جریانات است.

سخن را کوتاه کنیم، ورزش ما برای پیشرفت و جلو رفتن از امکانات و استعدادها و ظرفیتهای لازم به اندازه رضایتبخش برخوردار است. مدیریت توانمند و باانگیزه و مدبر و شجاع و در یک کلمه «انقلابی» لازم است که به میدان بیاید و حداکثر استفاده را از این داشتهها به نفع ورزش ببرد و با جذب عناصر خدوم و کارشناس، در رفع جریانات آویزان و عناصر منفعتپرست و راحتطلب بکوشد، فضای ورزش را برای کار و سازندگی فراهم آورد. به گمان ما اعمال چنین مدیریتی- همانطور که در آغاز مطلب هم آمد- بزرگترین نیاز و ضرورت امروز ورزش ماست.

* سیدمحمدسعیدمدنی

نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار