PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - April 19 2024
کد خبر: ۳۱۸۰۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۲

* راستي و درستي

پيشرفت ورزش مثل هر جا و عرصه ديگري در گروي درستي و راستي است. درست کار کردن يعني کاري که در خدمت مردم و جامعه باشد، منافع ملي را در نظر داشته باشد و از اولويت دادن منافع فردي و خواسته‎‌‎ها و اهداف شخصي به دور باشد. چنين کاري بدون ترديد رضايت خالق را هم در بردارد که درست و دقيق گفته‎‌‎اند: "عبادت به جز خدمت خلق نيست" عابدترين افراد و زاهدان راستين تاريخ، خدمتگزارترين‎‌‎ها به خلق بوده و در پيشگاه پروردگار بالاترين جايگاه را داشته، و از جانب حضرتش به مقام نبوت و پيشوايي و امامت رسيده‎‌‎اند. راستي را سر لوحه عمل و کار قرار دادن، يعني با مردم و جامعه شفاف و صادق بودن، از دروغ و ريا و فريبکاري پرهيز کردن. هر چقدر کار در هر حوزه‎‌‎اي از جمله در ورزش بر پايه راستي و درستي قرار گيرد حل مشکلات سهل‎‌‎تر و پيشرفت امور آسانتر خواهد بود. مشکلات غامض و گرفتاري‎‌‎هاي پيچيده‎‌‎‏ وقتي که رخ مي‎‌‎نمايانند و دست و پاگير مي‎‌‎شوند و مانع از حرکت به سمت هدف مي‎‌‎شوند، انحراف و کجروي را موجب مي‎‌‎شوند که "ما"، يعني کسي که مسئوليت امري از امور مردم و وظيفه‎‌‎اي را در قبال جامعه برعهده گرفته و راستي و درستي را در انجام وظايف و در قبال مردم ترک کرده، هدف اصلي را که خدمت به ملک و ملت است، کنار نهاده و پاک فراموش کرده، به مشغوليت‎‌‎ها و دنبال کردن خواسته‎‌‎ها و منافع شخصي بپردازد. وقتي پاي راستي و درستي در ميان باشد، آن وقت ديگر شرايط پيشرفت و موفقيت هم خود به خود فراهم خواهد آمد. وقتي هدف کار و خدمت باشد، آن وقت همکاري و رفاقت و برادري محور مناسبات و روابط ميان اعضاي مجموعه خواهد بود و تفرقه و قهر و کينه‎‌‎توزي در آن جايي نخواهد داشت، آن وقت شرايط براي به ميدان آمدن افراد کاردان و دلسوز و مخلص فراهم مي‎‌‎آيد و فرصت‎‌‎طلب‎‌‎هاي نادان و منفعت‎‌جويان بي‎‌‎هنر ميدانداري نخواهند کرد و اين شعر شاعر- که با کمال تأسف مصاديق فراواني را در حال و گذشته مي‎‌‎توان براي آن پيدا کرد و نشان داد- مصداق پيدا نمي‎‌‎کند:‏

فلک به مردم نادان دهد زمام امور

تو اهل فضلي و دانش، همين گناهت بس

البته ما مي‎‌‎دانيم اين فلک نيست که به مردم نادان و عناصر رند و فرصت‎‌‎طلب اجازه جولان و دور گرفتن مي‎‌‎دهد، اين حاکميت نادرستي و ناراستي است که مردم اهل هنر و کاربلد را کنار مي‎‌‎زند و عرصه را براي حضور آنان که از نجابت و عزت‎‌‎نفس برخوردارند و اهل خود را جلو انداختن و نخود هر آشي شدن نيستند، تنگ مي‎‌‎کند و در عوض فضا و ميدان را به دست افراد نادان و نااهل مي‎‌‎سپارد.‏

* عمل به بديهيات

به ورزش خود و اوضاع و احوال آن نگاهي بيندازيم. خواهيم ديد آنجا که کار ورزش رو به راه و مشکلات کمتر است، حرف و نقل‎‌‎ها و حاشيه ها در حداقل است، فعاليت و کار سازنده بيشتر است، و بالاخره موفقيت و پيروزي و افتخارآفريني هم به چشم مي‎‌‎خورد و شادي مردم و رضايت اهل ورزش را فراهم مي‎‌‎آورد، آنجايي است که کار بر محور راستي و درستي مي‎‌‎چرخد، و برعکس، آنجا که در ورزش کار پيش نمي‎‌‎رود، توقعات به حق برآورده نمي‎‌‎شود، ناهنجاري‎‌‎ها و بداخلاقي‎‌‎ها توي ذوق مي‎‌‎زند و موجب آزار و کسالت مي‎‌‎شود، جايي است که راستي و صداقت کم‎‌‎رنگ و يا بي‎‌‎رنگ است. آنچه ما مي‎‌‎گوئيم البته جزو بديهيات است. کاملاً و بدون هيچ‎‌‎گونه استدلالي از نظر عقلاني قابل قبول و منطقي است، اما متأسفانه خيلي وقت‎‌‎ها و در بسياري جاها، عمل نکردن به همين مسائل ساده و کاملاً بديهي است که ريشه دردها و علت‎‌العلل پيش نرفتن بايسته امر ورزش مي‎‌‎شود.‏

* چه داخلي، چه خارجي

مدتي است که يکي از بحث‎‌‎هاي شايع و مطرح در فوتبال ما، دعواي لفظي و برخورد شديداللحن ميان سرمربي تيم‎‌‎ملي از يکسو و سرمربي پرسپوليس از طرف ديگر است، مي‎‌‎دانيم که هر دو، خارجي هستند و اتفاقاً هر دو مربي، يکي در تيم‎‌‎ملي و ديگري در تيم باشگاهي، کارنامه قابل قبول و رضايت‎‌‎بخشي دارند. قبل از ورود به هر بحثي آن حرف قديمي و هميشگي اين مجله را يادآور شويم که ما معتقديم هر کس به درد ورزش مي‎‌‎خورد، حاضر است براي اين ورزش کار کند، در رشد و شکوفايي آن گوشه‎‌‎اي از کار را به دست بگيرد، در کشف استعدادهاي نهفته ورزشي مددکار مسئولان و در جهت اجراي برنامه‎‌‎هاي ملي ورزش حرکت کند، چه خارجي باشد و چه داخلي، با حفظ حق و حقوق و حرمت و احترامش بايد حضورش را در صحنه ورزش، گرامي داشت. آنچه مهم است سربلندي و موفقيت ورزش ايران است، حرکت اين ورزش به سمت پيشرفت و ترقي است، اين هدف مهم است، براي رسيدن به اين هدف از هر اقدام کارساز و از هر وسيله مشروع و مناسب بايد استفاده کرد. بر اين اساس وقتي مي‎‌‎گوئيم مربيان ذکر شده (کروش و برانکو) طي حضورشان در کشور ما به سهم خود کارنامه قابل قبول داشته و حداقل در راه انجام مأموريتي که از سوي مديران مستقيم (در فدراسيون يا باشگاه پرسپوليس) به آنها محول شده کم و بيش موفق بوده‎‌‎اند، منظورمان اين است که نامبردگان فارغ از مليت و شناسنامه‎‌‎اي که دارند از عناصر مثبت فوتبال ما به حساب مي‎‌‎آيند و مي‎‌‎توانند در صورت اعمال مديريت صحيح و مسلط، از اينها هم بيشتر و بهتر در خدمت فوتبال و تيم‎‌‎ها و جوانان مستعد اين آب و خاک باشند اما سؤال اين است که اين دو مربي که در حال "خدمت" هستند، چرا با يکديگر اختلاف پيدا کرده و اصولاً بر سر چه موضوع و موردي عليه يکديگر خط و نشان مي‎‌‎کشند، تا آنجا که مربي تيم‎‌‎ملي تهديد کرده، بازيکنان زير نظر مربي پرسپوليس را ولو شايسته و لايق به تيم‎‌‎ملي دعوت نمي‎‌‎کند و...؟ ‏

اين دعواها به نفع کيست؟

ما در اينجا قصد پاسخگويي به اين سؤالات و داوري در اين دعوا و درگيري را نداريم، حرف اصلي ما اين است که چرا در اين فوتبال به جاي وحدت و همراهي و همکاري ميان عناصر تعيين کننده و تأثيرگذار آن همواره اختلاف و تنش بر‎‌‎پاست؟ چرا محيط و فضاي اين فوتبال به جاي اينکه کاري باشد، آرام و محترمانه باشد، آکنده از درگيري و اختلاف و بدبيني و کينه و نفرت است؟ حاکميت اين فضا بدون ترديد به نفع فوتبال نيست، پس به نفع کيست و کدام جريان و افراد است که به تداوم اين وضع دامن مي‎‌‎زنند و اجازه اصلاح امور را نمي‎‌‎دهند؟ اين وسط مديران ما چکاره هستند؟ آيا آنها فقط به پست و اسم مديريت دل‎‌‎خوش کرده و در عمل کاملاً واداده رفتار مي‎‌‎کنند و عملاً عنان امور را به دست افراد و جريانات تفرقه‎‌‎افکن، نادرست، مذبذب و منفعت‎‌‎جو سپرده‎‌‎اند؟ سخن را از لزوم "راستي و درستي" براي پيشبرد کارها و پيشرفت امور آغاز کرديم، مي‎‌‎پرسيم جاي راستي و درستي در اين فوتبال کجاست؟ مديران براي حاکم کردن اين وضع و اين فرهنگ و اخلاق چقدر مصمم و جدي هستند؟

همه مي‎‌‎دانيم تا اين وضع و فرهنگ حاکم نشود، راستي و درستي، صداقت و شفافيت، تدبير و ابتکار و بالاخره همکاري و وحدت، محال است اوضاع از اين که هست بهتر شود و کاروان ورزش به سوي منزل و مقصدي روانه شود که نامش پيشرفت و ترقي است. اين اصلي است که بارها در عرصه تاريخ و اجتماع ثابت شده است. اين درسي است که بارها در محک تجربه و آزمون، روزگار به ما آموخته است، اما واقعاً نمي‎‌‎دانيم چرا از اين درس‎‌‎ها و تجربيات عبرت نمي‎‌‎گيريم به قول حکيم فرزانه توس

جهان سر به سر حکمت و عبرت است

چرا زينهمه بهر ما غفلت است

چرا از اين همه غفلت کرده و آب در هاون و مشت بر کوه مي‎‌‎کوبيم و به فرمايش قرآن به جاي اينکه از "در" وارد شويم، و براي رسيدن به مقصد در مسير و راه مستقيم حرکت کنيم، از ديوار بالا مي‎‌‎رويم و در کجراهه گام برمي‎‌‎داريم؟

* مگسان دور شيريني

آيا زبانم لال در ادعا و حرفي که مي‎‌‎زنيم و شعارهايي که درباره خدمت به جوانان و پيشرفت جوان و اعتلاي فرهنگ و... سر مي‎‌‎دهيم، صادق و راستگو نيستيم؟ اگر هستيم پس چرا براي انجام وظيفه و خدمت به جوانان و ورزش از "راهش" وارد نمي‎‌‎شويم، چرا مردان مرد و کاربلد را به ميدان خدمت و همکاري فرانمي‎‌‎خوانيم، چرا در پيرامون و اطرافمان "مگسان دور شيريني"، ‏ وز وز مي‎‌‎کنند و آدم‎‌‎هاي فرص‎‌‎طلب و باج‎‌‎خواه و بي‎‌‎شخصيت از سر و کولمان بالا مي‎‌‎روند؟ آيا مي‎‌‎ترسيم، شجاعت در افتادن با پلشتي‎‌‎ها و مانع‎‌‎سازان را نداريم و براساس تجربه و نمونه‎‌‎هاي زنده، فهميده‎‌‎ايم که حفظ ميز و صندلي و تداوم صندلي در گروي باج‎‌‎دادن به جريانات اختاپوسي و کنگرخورده‎‌‎هاي لنگرانداخته در ورزش است و حداقل براي اينکه در مقام رياست باقي بمانيم، اصلا به صلاح نيست با جريانات مخرب که حالا ديگر در حکم پدرخوانده ورزش به حساب مي‎‌‎آيند، در افتاد؟ ‏

استعفاء يا برکناري؟!‏

آيا سرنوشت وزير قبلي ورزش را درس عبرتي براي خود قرار داده‎‌‎ايم که چون از ورزش و جريان‎‌‎هاي ورزشي "شناخت" داشت، فريب شارلاتان مسلک‎‌‎ها را نمي‎‌‎خورد و مرعوب باج‎‌‎خواهان نمي‎‌‎شد و مفتون حرف‎‌‎هاي فريبکارانه مداحان چربزبان و بي‎‌‎هنر و فرصت‎‌‎طلب نبود، و قصد داشت ميدان خدمت را براي مردم راست و درست فراخ کند و عرصه را بر فرصت‎‌‎طلب‎‌‎ها، مفسدان، باندبازها، عاشقان ميز و صندلي و قدرت، مارکوپولوهاي مديرنما! و... ببندد، به طور محترمانه مجبور به استعفاء شد و به بيان شفاف و بي‎‌‎تکلف، کنار گذاشته شد؟ آيا اگر غير از اين بود، يک نفر از کساني که مسئول پاسخگويي به سؤالات منطقي و دلسوزانه - و نه کينه‎‌‎توزانه و باندي و خطي و...!- مردم و مطبوعات است به ما پاسخ دهد، دليل کنارگذاشتن، کنار رفتن، استعفاء کردن يا استعفاء دادن وزير قبلي ورزش چه بود؟ آيا براي اين اتفاق دليل ورزشي وجود داشت يا هر دليلي وجود داشت، جز دليل ورزشي؟! بله، متاسفانه چنين وضعيتي بر ورزش ما حاکم است، و اگر اتفاقات دل‎‌‎آزار و ناخوشايند و در عين حال گاه تعجب‎‌‎آور، در آن رخ مي‎‌‎دهد، علت را بايد در حاکميت چنين وضعيتي جست‎‌‎وجو کرد. ‏

* ريشه اين وضعيت؟

اگر مردان کاربلد و چکيده ورزش، کنار نشسته‎‌‎اند و بي‎‌‎هنرهاي پرهياهو در آن معرکه گرفته‎‌‎اند، دليل جز اين نيست که وضعيت چنين ايجاب مي‎‌‎کند، اگر چهار تا آدم کاربلد هم - حالا چه خارجي و چه داخلي- گوشه‎‌‎اي از کار ورزش را به دست گرفته‎‌‎اند، به خاطر حاکميت چنين وضعيتي، نمي‎‌‎توانند قابليت‎‌‎هاي خود را بروز دهند، درگير حاشيه‎‌‎ها مي‎‌‎شوند بالطائف‎‌‎الحيل و ترفندهاي مختلف - مثل مورد برانکو و کروش- به جان هم مي‎‌‎افتند و توان و نيروي آنها به جاي صرف‎‌‎شدن کار و خدمت و انجام وظيفه، در مسير انحرافي و فرسايشي به کار گرفته مي‎‌‎شود و همان‎‌‎طور هم که بارها نوشته‎‌‎ايم و تاکيد کرده‎‌‎ايم، حاکميت چنين وضعيتي ريشه در نحوه و چگونگي اعمال مديريت در ورزش ما دارد، مديريتي که به جاي پرداختن به اهداف بزرگ‎‌‎تر، کلي‎‌‎تر، انقلابي و ملي‎‌‎تر، اجازه مي‎‌‎دهد برايش هدف تعيين کنند. مثلا به جاي اينکه فوتبال را از پايه قوي کند، زيرساخت‎‌‎هاي آن را محکم کند، شرايط داخلي و وضعيت دروني و فعاليت‎‌‎هاي ملي آن را روبه‎‌‎راه و به سامان کند، تمام فکر و ذکر و هدفش "صعود به جام‎‌‎جهاني" است! هدفي که برايش مشتي دلال و پورسانت‎‌‎بگير و يا هيجانات کودکانه و خواسته‎‌‎هاي ناشي از تفکرات سطحي تعيين مي‎‌‎کنند. ‏

بارها نوشته‎‌‎ايم کسي مخالف صعود فوتبال ايران به جام جهاني نيست، هر ايراني آرزو دارد فوتبال کشورش در آوردگاه جهاني در جمع بزرگان فوتبال دنيا حضور پيدا کند، منتها حرف بر سر چگونگي راهيابي به جام جهاني است! حرف بر سر اين است که صعود به جام جهاني تبديل به تنها هدف فوتبال نشود که براي تحقق آن دست‎‌‎زدن به هر کاري و استفاده از هر وسيله‎‌‎اي ولو نابودي باشگاه‎‌‎ها و فوتبال داخلي و استفاده از روش گلخانه‎‌‎اي و بداخلاقي و نتيجه‎‌‎گرايي افراطي، مباح باشد. حرف اين است که هدف‎‌‎گذاري انحرافي و غلط موجب مي‎‌‎شود، وضعيت اخلاقي و فني فوتبال را نابه‎‌‎هنجار و آزاردهنده مي‎‌‎کند.‏

دل درون سينه و ما رو به صحرا مي‎‌‎رويم

کعبه مقصود کجا و ما کجاها مي‎‌‎رويم

* مديريت "اَلينه" شده!‏

هدف بزرگ در فوتبال همان است که بالاتر ذکر شد، بايد فوتبال را چنان از داخل سازمان داد و ساختار آن را قوي کرد که صعود به جام جهاني، فقط يکي از خروجي‎‌‎ها و نتايج مثبت آن باشد. متاسفانه نتيجه‎‌‎گرايي افراطي و کميت‎‌‎محوري چنان فکر و ذهن مسئولان و مديران ورزش ما را به خود جلب کرده، چنان القائات و تبليغات آنان را مفتون و شيفته و حتي مي‎‌‎شود گفت "اَلينه" کرده، که غالبا از پرداختن به کارهاي زيربنايي و دست‎‌‎زدن به کارهاي انقلابي و تحول‎‌‎گرايانه و بالاخره اجراي برنامه‎‌‎هاي بلندمدت و تامين منافع ملي و آينده‎‌‎نگرانه ورزش، غافل شده و دل به روزمرگي‎‌‎ها و نتايج زودگذر سپرده‎‌‎اند.‏

کلام را جمع و سخن را ختم نمائيم. مدت‎‌‎هاست بر اين نکته تاکيد مي‎‌‎کنيم، و در جمع‎‌‎بندي سخن امروز هم تکرار مي‎‌‎کنيم که تحول در نگرش و روش مديريتي ضرورتي اجتناب‎‌‎ناپذير براي اصلاح معايب و ايجاد تحول در ورزش است. متاسفانه نگرش‎‌‎‏ حاکم، همان‎‌‎طور که بالاتر اشاره شد و بارها نوشته‎‌‎ايم نگرش منبعث از خواسته‎‌‎هاي ملي و انقلابي و نشأت‎‌‎گرفته از تفکرات و ديدگاه‎‌‎هاي اصيل و منطبق بر منافع ملي نيست، بلکه نگرشي است که ديگران، جريانات نه لزوما ورزشي و خيرخواه ورزش، بعضي جريانات منفعت‎‌‎طلب و فرصت‎‌‎طلب و... طي ساليان و به دليل عدم ثبات مديريتي در ورزش از يک سو و غيرورزشي بودن و يا نامديربودن بعضي افرادي که به اسم مدير در پست‎‌‎هاي حساس و تعيين‎‌‎کننده ورزش قرار گرفته‎‌‎اند، به ورزش ما تحميل کرده‎‌‎اند و به طور طبيعي متناسب با اين نگرش، روش‎‌‎هايي اعمال مي‎‌‎شود که در عمل مانع از رشد و حرکت شتابنده ورزش ما به سوي پيشرفت مي‎‌‎شود. اين است که معتقديم براي ايجاد تحول ورزش، اصلاح معايب آن و افزودن بر نقاط قوت آن تغيير در نگرش مديريت ورزش و به دنبال آن اصلاح روش‎‌‎هاي متداول، امري کاملا بايسته و حتمي است. در غير اين صورت صرف تغيير افراد و آدم‎‌‎ها و مديرها و قيافه‎‌‎ها و اسم‎‌‎ها و حتي دولت‎‌‎ها و... تحولي در وضع ورزش ما ايجاد نمي‎‌‎کند.‏

* ورزش ايران در حال پيشرفت است

‏ اين در حالي است که ما معتقديم با همه اين انتقادات و ايرادات جدي که به حال و روز ورزش وارد است، علي‎‌‎رغم همه موانع و مانع‎‌‎سازان و سنگ‎‌‎اندازي‎‌‎هايي که از داخل جلوي پاي ورزش ما انداخته مي‎‌‎شود، در يک ارزيابي منصفانه و کارشناسانه و با تکيه بر شواهد و قرائن زنده و غيرقابل انکار، ورزش ايران در مسير رو به جلو و به سمت پيشرفت در حال حرکت است، و اگر اشکالات برطرف شود، همان‎‌‎طور که عرض شد نگرش‎‌‎ها و روش‎‌‎هاي مديريتي حاکم و در حال اجرا در ورزش، تغيير يابد و مديريت ورزش، مسئولانه‎‌‎تر و انقلابي‎‌‌‎تر عمل کند، اهداف بزرگتر را به اهداف دم‎‌‎دستي و نتايج زودگذر، ترجيح دهد، آن وقت روند حرکت و سرعت ورزش در مسير پيشرفت هم بهتر و بيشتر مي‎‌‎شود.‏

* سیدمحمدسعید مدنی

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
محمدرضا دالاهو
Iran, Islamic Republic of
۲۲:۵۹ - ۱۳۹۵/۱۲/۱۳
0
0
باید اونایی که فوتبالی نیستن برن تا همه چی آروم شه ...
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار