PDF نسخه کامل مجله
پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 25 2024
کد خبر: ۳۱۴۰۷
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۱۵

این یک اصل بدیهی و قاعدهای اثبات شده در کوران تجربه و آزمایشگاه تاریخ و اجتماع است که در پیشبرد یک مجموعه و سیستم و بالاتر از همه جامعه، «مدیریت» نقش بیبدیل و تاثیری غیرقابل انکار دارد و این نکته نیز مورد قبول و وفاق همگانی است و تئوریسینها و نظریهپردازان علم مدیریت نیز بر آن صحه نهادهاند که «نظارت» یکی از اصلیترین و مهمترین اصول مدیریتی است. برای اینکه زودتر به بحث خودمان که محور آن «ورزش ایران» است برسیم، نتیجه میگیریم، وضع و حال ورزش ایران در آئینه و شرایط مدیریتی حاکم بر آن منعکس است. آنجا که کار و بار ورزش به شکل قابل قبولی پیشرفته است، بدون تردید، در کنار سایر عوامل و حتی فراتر از آن باید تاثیر مدیریت را در آن وضعیت دخیل دانست و آنجا که وضع ورزش به سامان نبوده و کارها درست پیش نرفته، رضایت مردم جلب نشده و... باز باید عامل مدیریت را و نحوه عملکرد را در این امر دخیل دانست. متأسفانه یکی از اصولی که غالبا در مدیریت ورزش در سطح خرد و کلان آن، رعایت نشده، اصل نظارت است و خوشحالیم البته از این جهت که ما سالهاست به سهم خود و در حد توان خود در این باره به مدیران و مقامات تصمیمگیرنده و راهبرنده، ورزش خود را تذکر میدهیم. بارها نوشته و گفتهایم، ورزش در خیلی از رشتهها و جاها و... به امان خودش رها شده است و از اعمال اصل نظارت در آن خبری نیست. این در حالی است که مدیریت بدون نظارت، نهتنها راه به جایی نخواهد برد، نه تنها معنی و مفهوم ندارد، بلکه بدتر از همه اینها، گاه نتایج منفی و مضر و ویرانگر هم دارد و موجب میشود آن حوزه و مجموعهای که مثلا مدیریت دارد، اما بر آن به هر دلیل اصل نظارت اعمال نمیشود، به ضدکارکرد خودش تبدیل شود و از حیث فنی و همچنین از جنبه اخلاقی و فرهنگی زیانبار و مخرب باشد. یکی از دردهای اصلی ورزش و ریشه بسیاری از ناکامیها و ناهنجاریهای حاکم بر آن که کموبیش همگان بر آنها واقف هستیم و آنها را زیبنده و در شأن ورزش ایران نمیدانیم، وجود مدیریتهایی است که به هر دلیل در انجام وظایف و مسئولیتهای خود و حتی استفاده از اختیارات خود واداده و منفعل عمل میکنند و بیرودربایستی شیوه «شاه سلطان حسین خانی» را به جای روش انقلابی و جهادی در پیش گرفتهاند. البته این که چرا چنین میشود و چرا چنین وضعیتی در بخشهایی از مدیریت ورزش کشورمان حاکم است، دلایل متفاوت و گوناگون دارد که باید جداگانه به آن پرداخت و ریشههای شخصیتی و روانی این معضل و همچنین دلایل واقعی و اجتماعی آن را یافت و تحلیل کرد، آنچه ما در این مقال داریم به آن می‌‌پردازیم، وجود واقعیت غیرقابل انکار درباره ورزش کشورمان است. امروز و این روزها- مثل هر وقت دیگر و هر جای دیگر- در اخبار مربوط به ورزش کشور و رشتههای مختلف آن، در کنار خبرهای خوشایند و امیدوارکننده، موضوعاتی ناخوشایند و نگرانکننده و منفی هم میشنویم. از ماجرای فساد در فوتبال و تخلفات مالی در دخل و خرجهای فدراسیون فوتبال که طی بررسیهای جدید به دست آمده و منتشر هم شده است، و از وضعیت نابسامان فدراسیون ورزشهای رزمی (و اتفاقات جام جهانی موتای در روسیه) و اتفاقات و درگیریهای فدراسیون تکواندو... گرفته تا برسد به ماجرای افشای اتفاقات تاسفبار در فوتبال پایه و ردههای سنی جوان و... بالاخره ماجرای تیم استقلال و... همه و همه جزو خبرهای مهم این روز ورزش ماست. خبرهایی که از «بار منفی» برخوردار هستند و خوانند و شنونده را به طور طبیعی نگران و ناراحت میکند، رسانهها و کارشناسان هم از سرانجام وظیفه و براساس سلائق و گرایشهای خود این مسائل را جداگانه بررسی و تحلیل میکنند، این مجله نیز در حد خود و از سرانجام وظیفه به هر کدام از این موضوعات پرداخته و خواهد پرداخت، ما در این صفحه قصد این کار را نداریم، نه اشراف و اطلاع بر همه این مسائل داریم و نه جا و مجال کافی برای کار داریم و بالاخره نه ماموریت و وظیفه این صفحه، چنین کاری است، ما در اینجا بیشتر به کلیات و امهات مسائل ورزش میپردازیم یا بهتر بگوئیم، اشاره میکنیم. بنابراین با چنین نگاهی وقتی همه این مسائل و اخبار اشاره شده را تحلیل و بررسی میکنیم نتیجهای که عاید میشود، همان است که در آغاز مطلب گفته و محور نوشتههای این شماره را به آن اختصاص دادهایم: «مدیریت» و عدم اعمال اصل مهم نظارت. مسائلی که امروز عینیت پیدا کرده، به صورت خبر درآمده و به سمع و نظر هر بیننده و علاقهمندی میرسد و کسی دیگر نمیتواند آنها را پنهان و کتمان کند، مسائلی که ریشه پیدایش آنها در گذشته است. قطره قطره جمع شده و اینک به دریا تبدیل شده است. نقش و وظیفه یک مدیریت صحیح و چابک و هشیار این است که این قطرهها را ببیند و به موقع این خلل و درزها را پر کند و اجازه ندهد به دریا و طوفان و سیل بنیان برافکن تبدیل شوند. ماجرایی که امروز در تیم استقلال شاهد آن هستیم، داستانی نیست که امروز در بازی سپاهان و شب قبل و روز بعد از آن بازی یکمرتبه و ناگهانی شکل گرفته باشد! ما به صراحت و جرأت عرض میکنیم، شاهدمان هم نوشتهها و تحلیلهای این صفحه و صفحات دیگر مجله است که ریشه های ماجرای امروز استقلال را حداقل باید در ماجراهای سه، چهار سال پیش که برای این تیم اتفاق افتاد، پیدا کرد.

در این باره بعضی - از جمله این مجله- به مسئولان وقت باشگاه و مدیران ذیربط ورزش هشدار و تذکر دادند، اما متأسفانه چون گوش شنوایی نبود، چون ثبات مدیریتی نبود، چون همت و ارادهاش نبود و... آن هشدارها جدی گرفته نشده و آن قطرهها جمع شد و جمع شد، تا به امروز و حال رسیده است. حالا هم اگر ماجرا درست مدیریت نشود، اگر اشتباه عمل شود، اگر طبق معمول و روش مدیریتی شناخته شده عدهای یا از سر خوشنیتی یا از سرخودشیرینی، ماله دست بگیرند و به «مالهکشی» و «کدخدا منشی» روی بیاورند و... مطمئن باشید که این ماجرا بدتر از این خواهد شد و استخوان لای زخم میماند و... دوباره از یک جا بیرون میزند و خسارات و مشکلات بیشتری به بار میآورد. ریشه این ماجرا و اتفاقات مشابه را در یک کلام باید در فقدان مدیریت صحیح و کارآمد و متعهد و با ثبات پیدا کرد. وقتی چنین مدیریتی نباشد به طور طبیعی خیلی چیزها به هم میریزد، خیلی از حد و حدود هم رعایت نمیشود، خیلیها پا را از گلیم خود فراتر میگذارند، بعضیها خیال ریاست و سروری نه فقط بر تیم بلکه بر کلیت باشگاه به سرشان میزند، خلاصه کارها چنین آشفته و به هم میخورد که مصداق این شعر حکیم توس میشود که:

چون این کار آن جوید و آن کار این

پر آشوب گردد سراسر زمین

استقلال سالهای سال است و به ویژه طی این دو، سه سال اخیر که از مدیریتی کارآمد و توانمند و مهمتر از همه با ثبات برخوردار نیست. این ریشه ماجرا است، این علتالعلل ناهنجاریها و اتفاقات ناخوشایند در این تیم است و اما اینکه چرا وضعیت مدیریتی این تیم اینگونه است، تیمی که بارها نوشتهایم مثل پرسپولیس و مثل خیلی از تیمهای ریشهدار و مردمی این آب و خاک، جزو سرمایههای گرانبها و باارزش ورزش کشور است؟ پاسخی دارد که آن پاسخ ما را به علت بزرگتری رهنمون میسازد و آن اینکه ما قدر این سرمایه ها را نمیدانیم، ما با تیمی مثل استقلال به گونهای رفتار میکنیم که شاید با یک تیم محلی ریشهدار و اصیل هم رفتار نکنند، دقیقا به این علت که کسانی که در مسند تصمیمگیری و برنامهریزی قرار گرفتهاند اصولا ورزش را جدی نگرفتهاند، معنی و مفهوم ورزش را درک نکردهاند، اهمیت و جایگاه و کارکردهای موثر و مهم آن را تشخیص ندادهاند و... این نیز موضوعی است که ما بارها و حتی همین شماره قبل، در این صفحه به آن پرداختهایم. ما برای ورزش خودمان، ورزش ایران، برنامه و استراتژی روشن و مشخصی نداریم، کار و بار آن را به شیوه «روزمرگی» و «الابختکی» و «هرچه پیش آید، خوش آید»، «امروز گذشت و تا ببینیم فردا چه پیشآید»، «چو فردا رسد فکر فردا کنیم» و... در این ورزش از ثبات مدیریت، برنامههای درازمدت، کوتاهمدت، میانمدت، رعایت اصولی مثل نظارت، شایسته سالاری و... خبری نیست. معیار و ملاک جذب و دفع در آن نه براساس عملکرد و بروز لیاقتها که بیشتر با ملاک نزدیکی و دوری به مدیریت کلانتر و گرایشهای سیاسی و... تعیین میشود. جزو خبرهای این روزهای ورزشی ما یکی هم بحث ماندن و یا رفتن سرپرست(!) تیم پرسپولیس است، فردی که بعد از گذشت سه سال از حضور در راس باشگاه پرسپولیس، حکم «سرپرستی» دارد و به مقام «مدیرعاملی» نائل نشده است. این در حالی است که در تیم استقلال، آقای افتخاری از همان لحظهای که بر مسند ریاست باشگاه مینشیند، به عنوان «مدیرعامل» مینشیند و حکم ایشان به این عنوان صادر میشود. این در حالی است که آقای طاهری طی این سه سال، کارنامهای مثبت و عملکردی موفق داشته است و هنوز مدیرعامل نشده است و آقای افتخاری در بدو ورود، سابقهای در اداره باشگاهی مثل استقلال نداشته است. این یک بام و دو هوا را چگونه باید تفسیر و تبیین کرد؟ این پیچیدگیها و رفتارهای غیرقابل تحلیل را چگونه باید در این ورزش فهمید و...؟ سوالی است که ما هم مثل خیلی دیگر از اهالی ورزش سر از آن درنمیآوریم. بحث ما البته مقایسه مدیریت دو باشگاه نبود، بحث بر سر ملاک نائل شدن در پست مدیریتی و ماندن و ادامه دادن در آن بود که عرض کردیم به هیچ وجه بر مبنای شایستهسالاری و ملاکهای استاندارد و عقلایی و قابل قبول و اجرا در همه جای دنیا نیست.

عرض میکردیم، امروز صحبت از رفتن و نماندن آقای طاهری سرپرست(؟!) باشگاه پرسپولیس است. ایشان در حالی صحبت از رفتن میکند و حرف از کنارهگیری ایشان در حالی این روزها یکی از سوژههای ورزش ماست که تیم پرسپولیس، تیم تحت مدیریت آقای طاهری، هفته گذشته، قهرمان نیم فصل فوتبال شد. یعنی درست زمانی که دارد نتایج کار ایشان و همکاران ایشان نمایان و ملموس میشود درست زمانی که حاشیههای مخرب دست از سر این تیم برداشتهاند و تماشاگر علاقهمند و طرفداران پرشمار این تیم ریشهدار و با افتخارات بسیار دارد احساس آرامش و رضایت میکند...؟! آری، در چنین موقعی ناگهان صحبت رفتن ایشان مطرح و نقل مجالس و محافل ورزشی میشود. اینکه بالاخره آقای طاهری میماند و به کار خود در این تیم ادامه میدهد یا خیر...؟ موضوع بحث ما نیست، حرف ما همان است که بالاتر عرض کردیم، وضعیت مدیریت ورزشی ما در مجموع- و بدون آنکه فرد یا مسئول خاصی را در نظر داشته باشیم- این نبوده و نیست که هدفش مصلحت ورزش و رعایت منافع ملی باشد! اگر بود، باید این سوال را به طور منطقی و مجابکننده پاسخ دهیم، چرا هر وقت قرار است کاری منظم شود، مجموعهای سامان بگیرد که امور بر روال منظم بچرخد، خلاصه شر حاشیهسازان و زیادهخواهان از سر جایی در ورزش کم شود و بساط باجخواهی و باج دادن جمع شود، ناگهان همه چیز به هم میخورد و اوضاع به روال آشفته سابق برمیگردد؟

آیا کسی پاسخی منطقی برای این سوال دارد؟ آیا نباید سوال کنیم مدیران واقعی و پشت پرده ورزش- نه رسمی و آشکار- چه کسانی هستند؟ چه جریانات و باندهایی برای تیمی مثل استقلال یا پرسپولیس یا فلان فدراسیون تعیین تکلیف میکنند، خط و ربط مشخص میسازند، اجازه نمیدهند بر این تیمها و در مجموعه ورزش ما ثبات و آرامش حاکم باشد؟ این است که گفتهایم و همواره نوشتهایم این رسم مدیریت و اداره تیمهای بزرگی مثل استقلال و پرسپولیس نیست. این تیمها باید همان نقشی را در فوتبال و بلکه ورزش ایران دنبال کنند که باشگاه‌‌های بزرگ و پرطرفدار و ریشهدار در همه جای دنیا بازی میکنند. باز یک سوال دیگر؟ آیا در تیم بزرگی مثل رئال، مثل بارسلونا، مثل منچستر، مثل بایرن و... بازیکن هر چقدر هم اسمی و بزرگ و جهانی باشد، حق دارد پایش را از گلیم خود فراتر بگذارد؟ آیا رونالدو یا مسی یا...، انسانهای متفاوتی هستند و ژن و کروموزوم آنها متفاوت، بیشتر یا کمتر است که علیرغم همه افتخارات و محبوبیتها، هرگز هوس سرکشی و باندبازی و بازی درآوردن و حرمتشکنی به سرشان نمیزند و هرگز به این فکر نمیافتند که مالک و همهکاره باشگاههای خود شوند، یا اینکه نحوه مدیریت و نظم و سازمان حاکم در آن باشگاهها اجازه نمیدهند بازیکن هرچقدر بزرگ، پا را از گلیم خود فراتر نهد و اگر کسی، بازیکنی هوس و خیال این کارها به سرش بزند، خیلی زود سر جای خود مینشانند و به او تفهیم میکنند حد و اندازهاش چقدر است و چگونه باید رفتار کند و چطور باید حرف بزند تا حرمت و شخصیتش حفظ شود؟

در آنجا کارها سازمان و سامان یافته که هر کسی هر عنصر و جزئی، جزوی از سیستم کلی به حساب میآید و باید به نقش تعیین شده خود عمل کنند و در چارچوب وظایف خود رفتار کند. بازیکن باید فقط بازیکن باشد. مربی و مدیر و توپ جمعکن و تدارکاتچی و... نیز همینطور. چرا ما با تیمهای بزرگ خود چنین رفتاری داریم؟ چرا مانع از سروسامان یافتن آنها میشویم، چرا آنها را کوچک میکنیم و کلاس آنها را پایین میآوریم؟ در تیمی مثل استقلال چگونه مدیریتی حاکم است که بازیکنی، به خود این حق و اجازه را میدهد که برای کل تیم تعیین تکلیف کند؟ به مربی فعلی بیمحلی کند و موقع حرف زدن او در بین دو نیمه، به «دستشویی» برود!؟ به مربی سابق جلوی دهها هزار تماشاگر حاضر، و میلیونها بیننده تلویزیونی توهین کند؟ به بزرگترهای نیمکتنشینی چون نصرالله عبداللهی و بهتاش فریبا، بیاحترامی کند، جو تیم را آشفته و مشوش سازد و تمرکز همه را به هم بزند و توجه خود را به جای اینکه به تیم و حریف بدهد به مسائل حاشیهای و حریفان ذهنی و... بدهد؟ آیا مقصر این بازیکن است؟

بله، در حد و به سهم خودش بعله، مقصر بازیکن است اما اکتفا کردن به این حد از تحلیل و بستن پرونده غلط است. کاری که ما سالهاست داریم انجام میهیم، مسئولان ما، رسانههای تاثیرگذار ما، و... یا به علت عدم قدرت تحلیل و فقدان ژرفنگری یا از ترس و طمع و... زنجیره علت و معلول را در همین جا پاره کردهاند، در حالی که همانطور که گفته شد، و بارها و در موارد مشابه گفته شده، اینها فقط «معلول» هستند، اشتباه تحلیلهای ما نادیده گرفتن علل اصلی است، پرداختن به فرعیات و غافل شدن از مسائل اصلی است. فلان بازیکن سرکش، معلول است. علت را باید در نحوه مدیریت جستوجو کرد. علت اصلی را باید در نحوه معامله و رفتار مدیران ارشد با تیمهای بزرگی مثل استقلال و پرسپولیس باید جستوجو کرد. علت بزرگتر را همانطور که بالاتر اشاره شد در نحوه بینش و نگرش تصمیمگیرندگان بزرگتر و ارشد مملکتی درباره اصل قضیه «ورزش» دانست. بارها گفتهایم، برای ساختن و آباد کردن ورزش به حرف زدن و تایید کردن و تمجید کردن از ورزش و قهرمانان ورزشی کافی نیست، حتی پول خرج کردن و امکانات ساختن به تنهایی و بدون یک دیدگاه اصولی کارساز نخواهد بود. بلکه باید به ورزش در حد خودش- نه بیش و نه کم- بهاء داده اهمیت آن را درک کرد و کار را به دست کاردان داده و البته بعد هم از آن کاردان حمایت کرد نه اینکه- مثل ماجرای سرپرستی تیم پرسپولیس و دهها مورد دیگر- به محض اینکه نتایج کار اصولی تازه دارد آشکار میشود، صحبت از عزل و برکناری و تغییر به میان آید. از سخن، سخن بزاید. حرف، حرف میآورد. آقای مایلی کهن در مصاحبهای گفته است «به منصوریان هم باید به اندازه برانکو فرصت بدهیم.» ایشان اضافه کرده: «چطور به برانکو که مربی خارجی است 14، 15 هفته فرصت میدهیم، اما به منصوریان که مربی ایرانی است حاضر نیستیم، همین فرصت را بدهیم و...»؟ ما با حرف آقای مایلی کهن موافق هستیم، منتها از حرف ایشان برای تکمیل بحث خودمان میخواهیم استفاده کنیم و به سوال ایشان اینگونه پاسخ دهیم، دلیل دوام آوردن و ادامه دادن و بالاخره به نتیجه رسیدن برانکو، حداقل در تیم پرسپولیس، به قومیت و نژاد و ملیت او برنمیگردد، بلکه به عامل «مدیریت» مربوط میشود. مدیرتی که خودش با کمک مشاورانش، مربی را انتخاب کرده و بعد از چند نتیجه ناموفق هم، به خاطر فشار این رسانه و آن دلال و حتی اعتراض تماشاگر و... و برای بقای خودش و راضی کردن این و آن، مربی منتخب خود را نفله و قربانی نمیکند... بلکه پایش میایستد، چون «خودش» انتخاب کرده و خودش میداند چه میکند؟ درباره آقای منصوریان هم قضیه جز این نیست. اگر آقای افتخاری به این مربی معتقد بوده و بر اثر القائات این و آن و فشار و تحمیل عوامل غیرمسئول اما مداخلهگر- که حتی در همین ماجرای اخیر استقلال رد پا و آثار خط و ربط آنها نمایان است- تن به همکاری با آقای منصوریان نداده باشد، به طور طبیعی- فارغ از ملیت مربی- باید پای تصمیم و تشخیص خودش- اگر کماکان آن را صحیح و کارشناسانه میداند- بایستد و اگرنه، دیگران برای باشگاه استقلال و مدیران قبل از آقای افتخاری و خود ایشان تصمیم میگیرند و... به طور منطقی و عقلایی و وجدانی، نمیتواند، از ایشان حمایت کند و...

این نمونه را آوردیم تا بگوییم، اهمیت نقش مدیریت و اعمال اصول مدیریتی به ویژه نظارت چقدر میتواند در سامان یافتن و روبه راه شدن یک مجموعه موثر باشد. در ورزش ما هر جا چنین مدیریتی حاکم است- مثل کشتی- اوضاع آرام و فضا سالم و محیط برای کار کردن آماده است و هر جا چنین وضعی حاکم نباشد، به طور طبیعی حاصلی جز آشفتگی و به هم ریختگی و نارضایتی و قهر و دعوا و باندبازی و... هدر رفتن وقت و سرمایه نخواهد داشت و...

* سیدمحمدسعید مدنی

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار